Dictiornary-Farsi | قلم تجزیه ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (10 milliseconds)

English	Persian
atom	قلم تجزیه ناپذیر
atoms	قلم تجزیه ناپذیر


Search result with all words

atomic	تجزیه ناپذیر
atom	کوچکترین ذره ذره تجزیه ناپذیر
atoms	کوچکترین ذره ذره تجزیه ناپذیر
individuum	هستی تجزیه ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inseparably	بطور تجزیه ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
Other Matches

invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
analysis staff	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry	اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
watertight	اب ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
insoluble	انحلال ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
incorrigible	اصلاح ناپذیر
ego alien	خود ناپذیر
indestructible	فنا ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irredeemable	پایان ناپذیر
indefatigable	خستگی ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
invincible	شکست ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
unassailable	یورش ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
nondescript	وصف ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
irreparable	جبران ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
indescribable	وصف ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
beyond bearing	تحمل ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
achromatic	رنگ ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
achromic	رنگ ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
air proof	هوا ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
inscrutable	نفوذ ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
engrained	چاره ناپذیر
inconsolably	دلداری ناپذیر
inconsolable	دلداری ناپذیر
intolerable	تحمل ناپذیر
insupportable	تحمل ناپذیر
imperturbable	تزلزل ناپذیر
uncontrollably	کنترل ناپذیر
passives	اثر ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
unaccountably	توضیح ناپذیر
unaccountable	توضیح ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
immortal	فنا ناپذیر
unerring	خطا ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
irremediable	چاره ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
impassive	تالم ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
drainless	خستگی ناپذیر
uncontrollable	کنترل ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
insufferable	تحمل ناپذیر
rigid	انعطاف ناپذیر
irrefutable	انکار ناپذیر
irrefutable	تکذیب ناپذیر
inestimable	تخمین ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
integral	جدایی ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unbeatable	باخت ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
impermeable	تراوش ناپذیر
impermeable	نشت ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
unanswerable	جواب ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unbearable	تحمل ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
deathless	فنا ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
overpowering	مقاومت ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
inaccessible	دسترسی ناپذیر
inaccessible	ارتباط ناپذیر
intangible	لمس ناپذیر
passive	اثر ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
interminable	پایان ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
inscrutably	بطور تفحص ناپذیر
incurably	بطور علاج ناپذیر
immiscibly	بطور امیزش ناپذیر
deathlessly	بطور فنا ناپذیر
indefensibly	بطور دفاع ناپذیر
achromatize	رنگ ناپذیر کردن
indispensably	بطور چاره ناپذیر
impalpably	بطور لمس ناپذیر
immutably	بطور تغییر ناپذیر
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
insuperably	بطور شکست ناپذیر
immitigably	بطور تخفیف ناپذیر
inerrably	بطور لغزش ناپذیر
immiscible solvent	حلال امتزاج ناپذیر

atom