Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
lump suger	قند کلوخه یا قالبی یا خرده
Other Matches
veinstone	کلوخه فلزی کلوخه معدن دار سنگ فلز
dribble	خرده خرده پیش بردن
dribbled	خرده خرده پیش بردن
dribbles	خرده خرده پیش بردن
dribbling	خرده خرده پیش بردن
lump	کلوخه
agglomerate	کلوخه
clogged	کلوخه
clogs	کلوخه
clog	کلوخه
hunk	کلوخه
nodule	کلوخه
nodules	کلوخه
lumped	کلوخه
lumps	کلوخه
lump coke	کک کلوخه
mannerism	اطوار قالبی
stereotyping	تصور قالبی
stereotypes	تصور قالبی
frame partition	تیغه قالبی
stereotypy	رفتار قالبی
stereotype	تصور قالبی
mannerisms	اطوار قالبی
moulded insulations	عایقهای قالبی
slabs	بتن قالبی
moulded mica	میکای قالبی
slab	بتن قالبی
conglomerate	کلوخه شده
lump coal	ذغالسنگ کلوخه
agglomeration	کلوخه شدن
gangue	کلوخه سنگ
sinter	کلوخه سازی
lump lime	اهک کلوخه
conglomerates	کلوخه شده
feminiene stereotype	الگوی قالبی زنانگی
plastic arts	صنایع پلاستیکی یا قالبی
briquette	خاک زغال قالبی
form wound coil	سیم پیچ قالبی
stereotyped	دارای رفتار قالبی
briquet	خاک زغال قالبی
die formed part	بخش قالبی حدیدهای
glomerate	اختلاط کلوخه شده
lump ore	سنگ معدن کلوخه
ore	معدنیات کلوخه معدنی
aggregate	کلوخه مصالح سنگی
ores	معدنیات کلوخه معدنی
aggregates	کلوخه مصالح سنگی
limonite	کلوخه اهن طبیعی
gleby	دارای کلوخه زیاد
sips	خرده خرده نوشی
sipped	خرده خرده نوشی
sipping	خرده خرده نوشی
sip	خرده خرده نوشی
mold drying oven	کوره خشک گردانی قالبی
lump sugar	قند کلوخه یاقالبی یاخرد
magnetite	کلوخه طبیعی اهن بفرمول
gob	کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
gobs	کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
compacts	قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacting	قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacted	قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact	قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
rack	آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
programming	نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
shredding	خرده
fritter	خرده
fritters	خرده
fragmental chip	خرده
haet	خرده
bits	خرده
particle	خرده
particles	خرده
shred	خرده
fragmenting	خرده
fragment	خرده
smallest	خرده
smaller	خرده
small	خرده
dribblet	خرده
bit	خرده
glimmers	خرده
glimmered	خرده
glimmer	خرده
shreds	خرده
debris	خرده
shredded	خرده
fragments	خرده
weenier	خرده
nip	خرده
jots	خرده
jot	خرده
vestiges	خرده
fraction	خرده
fractions	خرده
nipped	خرده
snippel	خرده
trash ice	خرده یخ
crumbs	خرده
bittock	خرده
crumb	خرده
round	بی خرده
tittle	خرده
snippy	خرده
jotted	خرده
sub	خرده
subs	خرده
weeniest	خرده
weeny	خرده
splintering	خرده
splintered	خرده
nips	خرده
wight	خرده
weensy	خرده
splinter	خرده
whole	بی خرده
vestige	خرده
vestigial	خرده
grain	خرده
whit	خرده
roundest	بی خرده
splinters	خرده
caviler	خرده گیر
carper	خرده گیر
Chad	خرده کاغذ
broken stone	خرده سنگ
censoriousness	خرده گیری
chadless	بی خرده کاغذ
smallholder	خرده مالک
grit	خرده سنگ
gritted	خرده سنگ
micro wave	خرده موج
gritting	خرده سنگ
subgroups	خرده گروه
abrasive grit	خرده فلزات
subgroup	خرده گروه
animadvert	خرده گرفتن
smallholders	خرده مالک
chat wood	خرده هیزم
retail dealing	خرده فروشی
retail dealer	خرده فروش
reseller	خرده فروش
queen of heaven	خرده سیاره
planetoidal	خرده سیارهای
pick at	خرده گرفتن بر
mote	نقطه خرده
miniature system	خرده نظام
micrometer caliper	خرده سنج
gaudery	خرده ریزها
gimcrackery	خرده ریز
glass dust	خرده شیشه
goodman	خرده مالک
groat	ذره خرده
knoit	تغ تغ خرده گیری
retail sales	خرده فروشی
foot bone	خرده استخوان پا
retail trade	خرده فروشی
yeomanry	خرده مالکین
trumpery	خرده ریز
spall	خرده ریز
to sell by retail	خرده فروختن
to a on or upon	خرده گرفتن بر
tinker's damn	خرده ریز
criticalness	خرده گیری
crystallite	خرده کریستال
tinker's dam	خرده ریز
sugroup	خرده گروه
subtest	خرده ازمون
substation	خرده ایستگاه
suborder	خرده راسته
dumping stone	خرده سنگ
excelsior	خرده نجاری
faultfinder	خرده گیر
he was a little too p	یک خرده تندرفت
asteroids	خرده سیاره
towns	خرده شهر
shivers	خرده سنگ
subculture	خرده فرهنگ
subcultures	خرده فرهنگ
blindingly	خرده سنگپاشی
blinding	خرده سنگپاشی
niggle	خرده گرفتن
niggled	خرده گرفتن
niggles	خرده گرفتن
shard	خرده ریز
shards	خرده ریز
crumbs	خرده نان
crumb	خرده نان
asteroid	خرده سیاره
titbit	خرده ریز
titbits	خرده ریز
tidbit	خرده ریز
tidbits	خرده ریز
retailer	خرده فروش
retailers	خرده فروش
junk	خرده ریز
nagging	خرده گیری

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com