Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
umber
قهوه ای مایل به زرد
Search result with all words
suntan
قهوه مایل بسرخ
suntans
قهوه مایل بسرخ
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
Other Matches
coffee
قهوه
Brown
قهوه ای
coffee berry
بن قهوه
coffeebean
بن قهوه
coffees
قهوه
coffeepot
قهوه ریز
tea tray
سینی قهوه
tea house
قهوه خانه
iced coffee
قهوه سرد
black coffee
قهوه سیاه
coffee tree
درخت قهوه
coffee house
قهوه خانه
coffee grounds
تفاله قهوه
coffee pots
قهوه جوش
white coffee
قهوه با شیر
coffee shop
قهوه خانه
coffeepot
قهوه جوش
coffeehouse
قهوه خانه
coffee mills
قهوه خرد کن
coffee pots
کتری قهوه
teahouse
قهوه خانه
coffee pots
قوری قهوه
coffeebean
حبه قهوه
mocha
قهوه مکا
coffeebean
دانه قهوه
coffee pots
قهوه ساز
black coffee
قهوه تلخ
percolator
قهوه جوش
coffees
درخت قهوه
black coffee
قهوه بی شیر
percolators
قهوه جوش
coffee roaster
قهوه بوده
coffee and milk
شیر قهوه
coffee and milk
قهوه و شیر
coffee berry
دانه قهوه
coffee
درخت قهوه
black coffee
قهوه بدون شیر
tea shops
نهارخوری قهوه خانه
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
demitasse
فنجان قهوه خوری
durian
درخت قهوه سودانی
Sienna
<adj.>
<noun>
رنگ قهوه ای سوخته
sepia
رنگ قرمز قهوه ای
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
decaffeined coffee
قهوه بدون کافئین
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
kolanut
مغز تلخ قهوه سودانی
Rosewood
رنگی میان بنفش و قهوه ای
Tan
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و کرم
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
ocher
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و زرد
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
kola
مغز قهوه سودانی درخت کولا
estaminet
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
I could do with a cup of coffee.
از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
The coffee is piping hot.
این قهوه خیلی داغ است
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
espresso
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
espressos
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
irish coffee
قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
miles
مایل
bevel
پخ مایل
nothing loath
مایل
propense
مایل
loxodrome
خط مایل
lickerish
مایل
rath
مایل
italic
مایل
rathe
مایل
inclinable
مایل
f. of books
مایل به کت اب
sideling
مایل
slantingly
کج یا مایل
studious of doing a thing
مایل
declivous
مایل
studious to do a thing
مایل
willful
مایل
bevel
مایل
desirous
مایل
agreeable
مایل
gauche
مایل
bevelled
مایل
mile
مایل
oblique
مایل
sloping
مایل
interested
مایل
skew
مایل
skewing
مایل
pitching
مایل
oblique
مایل کج
skews
مایل
slanting
مایل
inclined
مایل
sidling
مایل
willing
مایل
solicitous to go
مایل به رفتن
slant range
برد مایل
sourish
مایل به ترشی
oblique projection
تصویر مایل
statute mile
مایل رسمی
likes
مایل بودن
liked
مایل بودن
like
مایل بودن
yellowish
مایل بزردی
side flow weir
سر ریز مایل
recessive
مایل ببازگشت
oblique rotation
چرخش مایل
oblique perspective
پرسپکتیو مایل
oblique section
مقطع مایل
oblique system
سیستم مایل
mile ohm
مایل- اهم
oblique lattice
شبکه مایل
greyish
مایل به خاکستری
obliquely
بطور مایل
lief
مطلوب مایل
the mast has raked
مایل کردن
three point perspective
پرسپکتیو مایل
oppositive
مایل به ضدیت
gaff
میله مایل
wilful
مشتاق مایل
nautical miles
مایل دریایی
nautical mile
مایل دریایی
solicitous
مایل نگران
caramels
مایل به قرمز
caramel
مایل به قرمز
blueish
مایل به ابی
bluish
مایل به ابی
to incline to green
یا مایل بودن
viridescent
مایل به سبز
whitey
مایل به سفید
whity
مایل به سفید
xanthic
مایل به زردی
the mast has raked
مایل شدن
fondest
مایل مشتاق
fonder
مایل مشتاق
fond
مایل مشتاق
solicitously
مایل نگران
awry
بطور مایل
cant
سطح مایل
inclined compression
فشار مایل
inclined drilling
حفاری مایل
albescent
مایل به سفیدی
chamfer
مایل شدن
inclined face of dam
نمای مایل سد
comatant
مایل بجنگ
incline plane
سطح مایل
purply
مایل به ارغوانی
reddish
مایل بقرمز
he was found of her
مایل او بود
he is f. her
مایل اوست
flavescent
مایل بزردی
aslant
حرکت مایل
aslant
بطور مایل
bitterish
مایل به تلخی
greeny
مایل بسبز
geographical mile
مایل جغرافیایی
he has a good mind
مایل است
centripetal
مایل به مرکز
purplish
مایل به ارغوانی
i am unwilling to go
مایل نیستم بروم
rubicund
رنگ مایل به قرمز
scarlet
قرمز مایل به زرد
hoary
سفید مایل به خاکستری
bays
سرخ مایل به قرمز
baying
سرخ مایل به قرمز
bayed
سرخ مایل به قرمز
bay
سرخ مایل به قرمز
brownish
مایل به قهوهای یاخرمایی
roll piercing process
روش نورد مایل
cuesta
جلگه مایل یااریب
he was found of her
باو مایل بود
grege
اردهای مایل به خاکستری
they canŠif they so wishŠ.....
اگر مایل باشندمیتوانند...........
he is indisposed to go
مایل نیست برود
green with a blue tint
سبز مایل به ابی
he is not willing to go
مایل برفتن نیست
sloping barrel vault
طاق ضربی مایل
tattletale gray
سفید مایل بخاکستری
swart
سبزه مایل به سیاه
homosexuals
مایل به جنس خود
homosexual
مایل به جنس خود
he was not inclined to go
مایل برفتن نبود
mph
مخفف مایل در ساعت
to be prepared to go
مایل به رفتن بودن
sloping barrel vault
سقف گهوارهای مایل
griseous
خاکستری مایل به ابی
incilnable to do something
مایل کردن بکاری
reddish
مایل بسرخی زننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com