Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (2 milliseconds)
English
Persian
estaminet
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
Other Matches
smokes
سیگارکشیدن
smoke
سیگارکشیدن
overmoke
زیاد سیگارکشیدن
puff
چپق یا سیگارکشیدن
puffing
چپق یا سیگارکشیدن
puffs
چپق یا سیگارکشیدن
therein
درانجا
there
درانجا
yonder
واقع درانجا
thereon
روی ان درانجا
maternal school
اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
witness stand
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
stroke hole
بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
polythalmous
چند خانهای
own a house
خانهای دارم
to inhabit a house
در خانهای ساکن شدن
departmental intelligence
اطلاعات وزارت خانهای
to let a house
خانهای را اجاره دادن
to have the run of a house
اختیار خانهای را داشتن
own a house
دارای خانهای هستم
to front a house with marble
نمای خانهای رابامرمرساختن
land
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
burglars
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
kheda
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
aliases
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
alias
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
burglar
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
frame house
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
anchor cell
خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
palafitte
خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
burglarious
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
coffee berry
بن قهوه
coffee
قهوه
coffeebean
بن قهوه
Brown
قهوه ای
coffees
قهوه
coffee and milk
قهوه و شیر
teahouse
قهوه خانه
mocha
قهوه مکا
coffee and milk
شیر قهوه
tea house
قهوه خانه
coffee pots
قهوه ساز
iced coffee
قهوه سرد
coffee pots
کتری قهوه
coffee pots
قهوه جوش
coffee mills
قهوه خرد کن
black coffee
قهوه سیاه
tea tray
سینی قهوه
white coffee
قهوه با شیر
coffee tree
درخت قهوه
percolator
قهوه جوش
coffee shop
قهوه خانه
coffee
درخت قهوه
coffee roaster
قهوه بوده
coffee grounds
تفاله قهوه
coffee berry
دانه قهوه
coffees
درخت قهوه
black coffee
قهوه بی شیر
coffeebean
دانه قهوه
coffeebean
حبه قهوه
coffee house
قهوه خانه
coffee pots
قوری قهوه
coffeepot
قهوه ریز
percolators
قهوه جوش
coffeepot
قهوه جوش
coffeehouse
قهوه خانه
black coffee
قهوه تلخ
black coffee
قهوه بدون شیر
umber
قهوه ای مایل به زرد
decaffeined coffee
قهوه بدون کافئین
suntans
قهوه مایل بسرخ
suntan
قهوه مایل بسرخ
Sienna
<adj.>
<noun>
رنگ قهوه ای سوخته
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
sepia
رنگ قرمز قهوه ای
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
tea shops
نهارخوری قهوه خانه
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
demitasse
فنجان قهوه خوری
durian
درخت قهوه سودانی
Rosewood
رنگی میان بنفش و قهوه ای
kolanut
مغز تلخ قهوه سودانی
Tan
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و کرم
ocher
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و زرد
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
The coffee is piping hot.
این قهوه خیلی داغ است
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
kola
مغز قهوه سودانی درخت کولا
espressos
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
espresso
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
I could do with a cup of coffee.
از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
irish coffee
قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
kratom
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
Turkaman rugs
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com