Total search result: 202 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
inland rules |
قوانین داخلی |
|
|
Search result with all words |
|
conflict of lows |
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است |
Other Matches |
|
Roman law |
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است |
articles of war |
قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی |
twelve tables |
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت |
incretion |
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی |
squawk |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
squawked |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
squawks |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
internal defense |
پدافند داخلی پایداری داخلی |
internal structure |
ساختمان داخلی سازه داخلی |
exchanged stabilization fund |
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود |
storage |
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم |
pandect |
قوانین |
regulations |
قوانین |
kepler laws |
قوانین کپلر |
maritime law |
قوانین دریایی |
kepler's laws |
قوانین کپلر |
admiralty law |
قوانین دریایی |
administrative law |
قوانین اداری |
rules of the roads |
قوانین دریانوردی |
rules of the roads |
قوانین راه |
joule's laws |
قوانین ژول |
gunnery |
قوانین تیراندازی |
statue law |
قانون یا قوانین |
written laws |
قوانین مدون |
zipf's laws |
قوانین زیف |
interpertation of laws |
تفسیر قوانین |
statute book |
قوانین موضوعه |
code |
مجموعه قوانین |
korte's laws |
قوانین کرت |
labor laws |
قوانین کار |
succession law |
قوانین وراثت |
mendelian laws |
قوانین مندل |
codification |
وضع قوانین |
doctorine |
قوانین اصلی |
explanation of laws |
شرح قوانین |
promulgation of the laws |
انتشار قوانین |
forest laws |
قوانین جنگل |
gas laws |
قوانین گازها |
newton's laws of motion |
قوانین نیوتون |
hague rules |
قوانین لاهه |
remedial statutes |
قوانین اصلاحی |
radiation laws |
قوانین تابش |
infraction of rules |
نقض قوانین |
hovering acts |
قوانین ضد قاچاق |
permissive legislation |
قوانین مخیره |
conflict of lows |
تعارض قوانین |
murphy's laws |
قوانین مورفی |
company law |
قوانین شرکت |
rules of engagement |
قوانین درگیری |
rules of chess |
قوانین شطرنج |
rules committee |
کمیته قوانین |
codex |
مجموعه قوانین |
codification |
تدوین قوانین |
competition rules |
قوانین رقابت |
conflict of laws |
تعارض قوانین |
military justice |
قوانین جزایی ارتش |
punitive article |
قوانین جزایی ارتش |
laws versus tendencies |
قوانین در مقابل تمایلات |
newton's laws of motion |
قوانین حرکت نیوتن |
under these rules |
بموجب این قوانین |
newton's laws of motion |
قوانین حرکت نیوتون |
s factor |
ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه |
sanctioned laws |
قوانین یا مقررات مصوبه |
rules of football |
قوانین یا قواعد فوتبال |
law enforcement |
اجرای قوانین [حقوقی] |
child labor laws |
قوانین کار کودکان |
codification |
جمع وتدوین قوانین |
gunnery |
قوانین تیر توپخانه |
company law |
قوانین مربوط به شرکتها |
physical |
که قوانین نرخ بیت |
codification |
گرد اوری قوانین |
grammar |
قوانین استفاده صحیح از زمان |
grammars |
قوانین استفاده صحیح از زمان |
littoral law |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
adjective laws |
قوانین مربوط باصول محاکمات |
laws of motion of capitalism |
قوانین حرکت سرمایه داری |
message |
قوانین از پیش تعریف شده که کد |
provision |
قوانین سورسات رساندن مقررداشتن |
rules of procedure |
قوانین مربوط به روش جاری |
messages |
قوانین از پیش تعریف شده که کد |
De Morgan's laws |
قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق] |
coastel low |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
enterprises |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
valid |
درست , طبق مجموعهای قوانین |
De Morgan's laws |
قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق] |
encode |
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده |
enterprise |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
encodes |
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده |
copyrights |
محدود شده با قوانین کپی |
copyright |
محدود شده با قوانین کپی |
highway dispatch |
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها |
the rules of protocol |
قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس] |
formulas |
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل |
terminal ballistics |
قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف |
formulae |
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل |
Talmud |
مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود |
formula |
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل |
draconian |
قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه |
the code of justinian |
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم |
conform |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
leges |
صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین |
conformed |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
conforming |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
conforms |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
LCP |
قوانین بیان ارسال داده روی کانال |
formats |
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده |
fixed point notation = |
قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری |
casuistry |
حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی |
format |
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده |
extending |
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc |
mixed laws |
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed |
extend |
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc |
extends |
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc |
link |
قوانین بیان ارسال داده روی کانال |
inferences |
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص |
inference |
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص |
representative government |
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد |
rules of road |
قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی |
Gun laws need to be revisited. |
قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند. |
validate |
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین |
validated |
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین |
illegal |
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد |
validates |
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین |
legal |
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است |
syntax |
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی |
rigorist |
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند |
riparian law |
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه |
validating |
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین |
transfer |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
transfers |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
transferring |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
marquis queensberry rules |
مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد |
r.s.c |
قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules |
transformational rules |
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند |
table of precedence |
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند |
precedence |
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی |
operation |
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول |
liberty civil |
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم |
boolean operation |
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول |
blue laws |
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود |
blue law |
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود |
unallowable digit |
ترکیب غیر قانونی بیتهای کلمه طبق قوانین از پیش تعیین شده |
illegal |
ترکیب نادست بیتها در کلمه کامپیوتری طبق قوانین ز پیش تنظیم شده |
layouts |
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ |
sheriff |
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است |
sheriffs |
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است |
generator |
ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند |
generators |
ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند |
protocols |
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها |
protocol |
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها |
layout |
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ |
revenue cutter |
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود |
trade restrictions |
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی |
fair trade laws |
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت |
syntax |
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر |
forbids |
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست |
boolean algebra |
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست |
forbid |
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست |
domestic |
داخلی |
internal medicine |
طب داخلی |
indoor |
داخلی |
internal door |
در داخلی |
municipal |
داخلی |
in- |
داخلی |
insides |
داخلی |
internal |
داخلی |
in |
داخلی |
inside |
داخلی |
ben |
داخلی |
anie |
داخلی |
endogenous |
داخلی |
inner |
داخلی |
esoteric |
داخلی |
intramural |
داخلی |
territorial |
داخلی |
interior |
داخلی |
innate |
داخلی |
interiors |
داخلی |
internal bus |
مسیر داخلی |
indoor antenna |
انتن داخلی |
internal boffles |
تیغههای داخلی |
internal circuit |
حلقه داخلی |
internal brake |
ترمز داخلی |
internal bus |
گذرگاه داخلی |
internal circuit |
مدار داخلی |
internal combustion |
احتراق داخلی |
internal commerce |
تجارت داخلی |
internal development |
توسعه داخلی |
internal development |
رشد داخلی |
internal conductance |
اندوکتانس داخلی |
inner harbor |
بندر داخلی |
internal defense |
دفاع داخلی |
internal armature |
ارمیچر داخلی |
internal damping |
میرایی داخلی |
internal current |
جریان داخلی |
internal crack |
ترک داخلی |
internal consumption |
مصرف داخلی |
internal connection |
اتصال داخلی |
internal conductor |
سیم داخلی |
inner liner |
روکش داخلی |