English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
competition rules قوانین رقابت
Other Matches
Roman law مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
competitory رقابت کننده- رقابت امیز
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
competitions رقابت
rivalries رقابت
contention رقابت
contentions رقابت
competition رقابت
contest رقابت
competitions رقابت ها
contests رقابت ها
rivalship رقابت
emulation رقابت
racing رقابت
playing رقابت
competition رقابت
played رقابت
plays رقابت
play رقابت
rivalry رقابت
contesting رقابت دعوا
vie رقابت کردن
contests رقابت دعوا
vied رقابت کردن
vies رقابت کردن
fair competition رقابت منصفانه
retinal rivalry رقابت شبکیهای
contested رقابت دعوا
competed رقابت کردن
competes رقابت کردن
emulate رقابت کردن با
emulated رقابت کردن با
compete رقابت کردن
emulating رقابت کردن با
contest رقابت دعوا
emulates رقابت کردن با
pure competition رقابت محض
pure competition رقابت خالص
imperfect competition رقابت ناقص
autocompetition رقابت با خود
natural competition رقابت طبیعی
atomistic competition رقابت ذرهای
monopolistic competition رقابت انحصاری
antagonistically ازروی رقابت
competitive رقابت امیز
competitiveness رقابت امیز
partial competition رقابت جزئی
perfect competition رقابت کامل
free competition رقابت ازاد
rival رقابت کردن
rivaled رقابت کردن
rivaling رقابت کردن
rivalled رقابت کردن
rivalling رقابت کردن
rivals رقابت کردن
perfecting bail competition رقابت کامل
vying رقابت کننده
competence روح رقابت
theoretical competition رقابت فرضی
keenest قابل رقابت
unfair competition رقابت ناعادلانه
workable competition رقابت عملی
contestation رقابت مرافعه
corrival رقابت کردن
competitively از روی رقابت
cut throat competition رقابت ادمکشانه
dumping رقابت مکارانه
destructive competition رقابت مخرب
dices رقابت فشرده
pandering contest رقابت در خودشیرینی
diced رقابت فشرده
dice رقابت فشرده
theoretical competition رقابت نظری
keen قابل رقابت
fair competition رقابت عادلانه
conditions of (the) competition شرایط رقابت
competitive conditions شرایط رقابت
dicing رقابت فشرده
competetive رقابت امیز
competition conditions شرایط رقابت
pure competition رقابت کامل
sibling rivalry رقابت هم شیرها
cut throat competition رقابت بیرحمانه
competitive factors عوامل محرک رقابت
theory of monoplistic competition نظریه رقابت انحصاری
destructive competition رقابت زیان اور
competitiveness قابل رقابت رقابتی
sturt ازار دادن رقابت
nonprice competition رقابت غیر قیمتی
evils of imperfect competition مضار رقابت ناقص
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
competitive goods کالاهای مورد رقابت
up for grabs <idiom> آماده رقابت شدن
competitive قابل رقابت رقابتی
pandect قوانین
regulations قوانین
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
contends مخالفت کرده با رقابت کردن
competition oriented pricing قیمت گذاری رقابت امیز
contended مخالفت کرده با رقابت کردن
run scared <idiom> تلاش برای رقابت سیاسی
contend مخالفت کرده با رقابت کردن
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
inland rules قوانین داخلی
infraction of rules نقض قوانین
company law قوانین شرکت
administrative law قوانین اداری
korte's laws قوانین کرت
codification تدوین قوانین
codification وضع قوانین
admiralty law قوانین دریایی
gas laws قوانین گازها
hague rules قوانین لاهه
hovering acts قوانین ضد قاچاق
explanation of laws شرح قوانین
conflict of lows تعارض قوانین
conflict of laws تعارض قوانین
codex مجموعه قوانین
forest laws قوانین جنگل
doctorine قوانین اصلی
gunnery قوانین تیراندازی
code مجموعه قوانین
promulgation of the laws انتشار قوانین
statue law قانون یا قوانین
radiation laws قوانین تابش
remedial statutes قوانین اصلاحی
rules committee کمیته قوانین
rules of chess قوانین شطرنج
rules of the roads قوانین راه
rules of engagement قوانین درگیری
rules of the roads قوانین دریانوردی
succession law قوانین وراثت
written laws قوانین مدون
zipf's laws قوانین زیف
permissive legislation قوانین مخیره
newton's laws of motion قوانین نیوتون
kepler laws قوانین کپلر
kepler's laws قوانین کپلر
interpertation of laws تفسیر قوانین
labor laws قوانین کار
murphy's laws قوانین مورفی
maritime law قوانین دریایی
mendelian laws قوانین مندل
statute book قوانین موضوعه
joule's laws قوانین ژول
To try to keep up with the joneses. چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
free enterprise رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
set the pace <idiom> برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
pit به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
pits به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
under these rules بموجب این قوانین
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتون
punitive article قوانین جزایی ارتش
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتن
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
military justice قوانین جزایی ارتش
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
s factor ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
gunnery قوانین تیر توپخانه
physical که قوانین نرخ بیت
codification جمع وتدوین قوانین
child labor laws قوانین کار کودکان
codification گرد اوری قوانین
company law قوانین مربوط به شرکتها
copyright محدود شده با قوانین کپی
copyrights محدود شده با قوانین کپی
laws of motion of capitalism قوانین حرکت سرمایه داری
provision قوانین سورسات رساندن مقررداشتن
encode اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
rules of procedure قوانین مربوط به روش جاری
grammars قوانین استفاده صحیح از زمان
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
grammar قوانین استفاده صحیح از زمان
adjective laws قوانین مربوط باصول محاکمات
messages قوانین از پیش تعریف شده که کد
valid درست , طبق مجموعهای قوانین
message قوانین از پیش تعریف شده که کد
coastel low قوانین مربوط به ابهای ساحلی
littoral law قوانین مربوط به ابهای ساحلی
encodes اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
open market بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
the rules of protocol قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
conforming کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforms کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conform کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
Talmud مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
highway dispatch مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
conformed کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
draconian قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
the code of justinian مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
terminal ballistics قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com