Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
mixed laws |
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed |
|
|
Other Matches |
|
riparian law |
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه |
company law |
قوانین مربوط به شرکتها |
rules of procedure |
قوانین مربوط به روش جاری |
adjective laws |
قوانین مربوط باصول محاکمات |
littoral law |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
coastel low |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
format |
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده |
formats |
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده |
r.s.c |
قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules |
operation |
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول |
boolean algebra |
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست |
belonging |
متعلقات واموال دارایی |
Roman law |
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است |
conflict of lows |
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است |
articles of war |
قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی |
statement of affairs |
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته |
twelve tables |
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
tactical |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
tactically |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
inferences |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
inference |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
victual |
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار |
elevation guidance |
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما |
bioclimatic |
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی |
genital |
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی |
auditory |
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری |
few men |
اشخاص کمی |
person perception |
ادراک اشخاص |
great persons |
اشخاص بزرگ |
omnium gatherum |
مجموعه اشخاص |
personas |
اشخاص یک کتاب |
personae |
اشخاص یک کتاب |
persona |
اشخاص یک کتاب |
so many menŠso many minds |
هر چه اشخاص بیشتر |
displaced persons |
اشخاص پناهنده |
many persons |
خیلی اشخاص |
knowledge of persons |
شناسایی اشخاص |
these people |
این اشخاص |
many people |
خیلی اشخاص |
artificial persons |
اشخاص حقوقی |
natural persons |
اشخاص طبیعی |
many a man |
بسا اشخاص |
supervisory |
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور |
blacklisting |
صورت اشخاص بدحساب |
inter alia |
میان اشخاص دیگر |
blacklists |
صورت اشخاص بدحساب |
blacklisted |
صورت اشخاص بدحساب |
to suck eggs |
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن |
withindoors |
اشخاص داخل منزل |
through the grapevine <idiom> |
از اشخاص دیگری پرسیدن |
play off <idiom> |
رفتار مختلف با اشخاص |
criss-crossed |
امضای اشخاص بیسواد |
dog paddle |
شنای اشخاص مبتدی |
blacklist |
صورت اشخاص بدحساب |
criss-cross |
امضای اشخاص بیسواد |
criss-crossing |
امضای اشخاص بیسواد |
criss-crosses |
امضای اشخاص بیسواد |
adhominem |
حمله یا اعتراض به اشخاص |
panels |
صورت اسامی اشخاص |
offences against persons |
جرائم بر علیه اشخاص |
panel |
صورت اسامی اشخاص |
common touch |
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص |
subjects of international law |
اشخاص حقوق بین الملل |
he is not of that type |
ازان قبیل اشخاص نیست |
lonely hearts |
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب |
high-powered |
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند |
interested parties |
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند |
sucker list <idiom> |
لیستی از اشخاص ساده لوح |
round up |
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده |
One must not judge by appearances . |
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد |
apportionment |
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع |
intelligentsia |
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر |
dais |
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
acoustical |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
acoustic |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
get one's own way <idiom> |
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی |
anachronisms |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
acidosis |
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند |
anachronism |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
damage |
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود |
covenantor |
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری |
camp followers |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
bouncer |
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند |
bouncers |
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند |
credit union |
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد |
camp follower |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
personals |
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود |
infants |
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود |
infant |
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود |
governesses |
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم |
governess |
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم |
character actors |
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
character actor |
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
xenial |
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
distance angle |
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف |
pandect |
قوانین |
regulations |
قوانین |
vampires |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
talent scout |
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند |
vampire |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
restricts |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
restricting |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
restrict |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
talent scouts |
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند |
explanation of laws |
شرح قوانین |
rules of the roads |
قوانین راه |
statue law |
قانون یا قوانین |
hovering acts |
قوانین ضد قاچاق |
code |
مجموعه قوانین |
murphy's laws |
قوانین مورفی |
mendelian laws |
قوانین مندل |
interpertation of laws |
تفسیر قوانین |
kepler laws |
قوانین کپلر |
kepler's laws |
قوانین کپلر |
joule's laws |
قوانین ژول |
korte's laws |
قوانین کرت |
labor laws |
قوانین کار |
inland rules |
قوانین داخلی |
administrative law |
قوانین اداری |
admiralty law |
قوانین دریایی |
rules of the roads |
قوانین دریانوردی |
infraction of rules |
نقض قوانین |
succession law |
قوانین وراثت |
statute book |
قوانین موضوعه |
maritime law |
قوانین دریایی |
doctorine |
قوانین اصلی |
rules of engagement |
قوانین درگیری |
rules committee |
کمیته قوانین |
forest laws |
قوانین جنگل |
written laws |
قوانین مدون |
gas laws |
قوانین گازها |
remedial statutes |
قوانین اصلاحی |
permissive legislation |
قوانین مخیره |
radiation laws |
قوانین تابش |
conflict of laws |
تعارض قوانین |
conflict of lows |
تعارض قوانین |
competition rules |
قوانین رقابت |
gunnery |
قوانین تیراندازی |
codification |
وضع قوانین |
codification |
تدوین قوانین |
codex |
مجموعه قوانین |
rules of chess |
قوانین شطرنج |
promulgation of the laws |
انتشار قوانین |
company law |
قوانین شرکت |
newton's laws of motion |
قوانین نیوتون |
zipf's laws |
قوانین زیف |
hague rules |
قوانین لاهه |
feather bedding |
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود |
feather-bedding |
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود |
civil appropriation |
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی |
military justice |
قوانین جزایی ارتش |
gunnery |
قوانین تیر توپخانه |
s factor |
ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه |
punitive article |
قوانین جزایی ارتش |
child labor laws |
قوانین کار کودکان |
codification |
گرد اوری قوانین |
rules of football |
قوانین یا قواعد فوتبال |
codification |
جمع وتدوین قوانین |
under these rules |
بموجب این قوانین |
newton's laws of motion |
قوانین حرکت نیوتون |
newton's laws of motion |
قوانین حرکت نیوتن |
law enforcement |
اجرای قوانین [حقوقی] |
physical |
که قوانین نرخ بیت |
laws versus tendencies |
قوانین در مقابل تمایلات |
sanctioned laws |
قوانین یا مقررات مصوبه |
ether |
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود |
enterprise |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
grammars |
قوانین استفاده صحیح از زمان |
enterprises |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
grammar |
قوانین استفاده صحیح از زمان |
encode |
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده |
encodes |
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده |
laws of motion of capitalism |
قوانین حرکت سرمایه داری |
provision |
قوانین سورسات رساندن مقررداشتن |
message |
قوانین از پیش تعریف شده که کد |
messages |
قوانین از پیش تعریف شده که کد |
De Morgan's laws |
قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق] |
copyright |
محدود شده با قوانین کپی |
copyrights |
محدود شده با قوانین کپی |
valid |
درست , طبق مجموعهای قوانین |
De Morgan's laws |
قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق] |
utilitarianism |
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است |
formulas |
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل |
the rules of protocol |
قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس] |
the code of justinian |
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم |
terminal ballistics |
قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف |
draconian |
قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه |
formulae |
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل |
leges |
صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین |
formula |
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل |
Talmud |
مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود |
conform |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
conformed |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
conforming |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
conforms |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
highway dispatch |
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها |
representative government |
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد |