English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (9 milliseconds)
English Persian
camber قوزیا خمیدگی اندک
cambers قوزیا خمیدگی اندک
Other Matches
nibbles گاز زدن اندک اندک خوردن
nibble گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbled گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling گاز زدن اندک اندک خوردن
batter خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batters خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
slighter اندک
drib اندک
low test اندک
paul اندک
niggling اندک
slighted اندک
slight اندک
scrimp اندک
slightest اندک
slighting اندک
slights اندک
low کم اندک
scant اندک
modicum اندک
little اندک
scantling اندک
paucity اندک
few اندک
fewer اندک
scarcest اندک
scarcer اندک
scarce اندک
fewest اندک
scruple اندک
thrum اندک
cast of melancholy اندک مالیخولیا
skims تماس اندک
skimmed تماس اندک
skim تماس اندک
glimmers درک اندک
glimmered درک اندک
darksome اندک ی تیره
sprinkling میزان اندک
sprinkling شمار اندک
in a short time در اندک زمانی
flea bite اندک ناراحتی
d. likeness شباهت اندک
pinches اندک جانشین
pinch اندک جانشین
frugal با صرفه اندک
leans نحیف اندک
priggism اندک بینی
leaned نحیف اندک
lean نحیف اندک
scanty اندک قلیل
scantiest اندک قلیل
scantier اندک قلیل
glimmer درک اندک
whit ابدا اندک
skimpy اندک نحیف
ounce چیز اندک
ounces چیز اندک
nutation خمیدگی
sags خمیدگی
inturn خمیدگی
incurve خمیدگی
flexure خمیدگی
flexion خمیدگی
flection خمیدگی
pulling خمیدگی
beam deflection خمیدگی
sagged خمیدگی
recumbency خمیدگی
introflexion خمیدگی
deflection خمیدگی
deflections خمیدگی
trepan خمیدگی
torility خمیدگی
sag خمیدگی
resupination خمیدگی
aclinic بی خمیدگی
riffle خمیدگی
cambers خمیدگی
loop خمیدگی
loops خمیدگی
stoops خمیدگی
stooping خمیدگی
looped خمیدگی
stooped خمیدگی
camber خمیدگی
curvature خمیدگی
riffling خمیدگی
riffles خمیدگی
bending خمیدگی
riffled خمیدگی
bent خمیدگی خم
stoop خمیدگی
adumbrative اندک نمایش دهنده
fud شخص اندک بین
by the skin of one's teeth <idiom> باسود بسیار اندک
tucks خمیدگی بدن
pliability قابلیت خمیدگی
radius of curvature شعاع خمیدگی
tucking خمیدگی بدن
offsetting چین خمیدگی
rakes خمیدگی شیب
raking خمیدگی شیب
rake خمیدگی شیب
curvature of space-time خمیدگی فضازمان
inflexion خم سازی خمیدگی
tuck خمیدگی بدن
offset چین خمیدگی
electron diffraction خمیدگی الکترون
curvature of space خمیدگی فضا
inflexions خم سازی خمیدگی
inflections خم سازی خمیدگی
centre of crest circle مرکز خمیدگی
bend زانویه خمیدگی
flexture action اثر خمیدگی
inflection خم سازی خمیدگی
margin اندک حاشیه دار کردن
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
margins اندک حاشیه دار کردن
point of contraflexion نقطه تغییر خمیدگی
deflection of cantilever beam خمیدگی در تیراهن ازاد
lordosis خمیدگی ستون فقرات
crankle خمیدگی پیچ وخم
arch center for crest مرکز خمیدگی ستیغ
bend شرایط خمیدگی زانویی
incurvation خمیدگی سوی درون
curvature خمیدگی [ریاضی] [فیزیک]
inclining خمیدگی بجلو و پایین
(not) move a muscle <idiom> حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
pin prick چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
outcurve انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
etna فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
occupational disease امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
buckled زانو شدن خمیدگی زانو
buckles زانو شدن خمیدگی زانو
buckle زانو شدن خمیدگی زانو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com