Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
recipiency |
قوه دریافت |
|
|
Search result with all words |
|
receive |
دریافت کردن |
receive |
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه |
receives |
دریافت کردن |
receives |
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه |
surcharge |
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی |
surcharges |
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی |
answer |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answer |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answered |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answered |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answering |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answering |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answers |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answers |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
fax |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
fax |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxed |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
faxed |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxes |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
faxes |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxing |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
faxing |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
demand |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
demanded |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
demands |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
card |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
cards |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
acknowledge |
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است |
acknowledge |
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است |
acknowledge |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
acknowledges |
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است |
acknowledges |
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است |
acknowledges |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
acknowledging |
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است |
acknowledging |
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است |
acknowledging |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
negative |
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است |
negatives |
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است |
queried |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
queries |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
query |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
querying |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
gather |
دریافت داده از منابع مختلف |
gathered |
دریافت داده از منابع مختلف |
free |
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند |
freed |
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند |
freeing |
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند |
frees |
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند |
job |
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند |
jobs |
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند |
stop |
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده |
stopped |
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده |
stopping |
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده |
stops |
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده |
collection |
دریافت |
collection |
عمل دریافت داده از منابع مختلف |
collections |
دریافت |
collections |
عمل دریافت داده از منابع مختلف |
highway |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
highways |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
plotter |
رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه |
plotter |
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند |
plotters |
رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه |
plotters |
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند |
handshake |
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند |
handshake |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
handshakes |
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند |
handshakes |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
subscribe |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribed |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribes |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribing |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
facsimile |
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو |
facsimiles |
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو |
carrier |
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی |
carriers |
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی |
huddle |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddled |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddles |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddling |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
privacy |
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند |
invite |
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است |
invited |
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است |
invites |
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است |
built-in |
تشخیص خطا و بررسی اعتبار به طور خودکار روی داده دریافت شده |
busied |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busier |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busies |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busiest |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busy |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busying |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
drew |
دریافت کرد ناتمام گذاشت |
time |
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده |
timed |
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده |
times |
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده |
receiving |
دریافت |
terminal |
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود |
terminals |
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود |
cover |
اماده شدن برای دریافت توپ |
coverings |
اماده شدن برای دریافت توپ |
Other Matches |
|
DSR |
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد |
checked |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
checks |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
check |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
cryptoperiod |
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
synecdoche |
هم دریافت |
apperception |
دریافت |
receipts |
دریافت |
receipt |
دریافت |
sentience |
دریافت |
apprehension |
دریافت |
sensing |
دریافت |
inception |
دریافت |
deliveries |
دریافت |
delivery |
دریافت |
percipience |
دریافت |
transmission/reception of messages |
دریافت |
receptions |
دریافت |
reception |
دریافت |
apprehensions |
دریافت |
comprehension |
دریافت |
comprehensions |
دریافت |
discernment |
دریافت |
mental perception |
دریافت |
collection of goods |
دریافت کالا |
collecting main |
شبکه دریافت |
handshaking |
آماده دریافت |
getter |
دریافت کننده |
catcher's side |
سمت دریافت |
recipients |
دریافت کنندگان |
answer/originate |
دریافت / ارسال |
audio reception |
دریافت صوتی |
collecting of the current |
دریافت جریان |
payees |
دریافت کننده |
payee |
دریافت کننده |
acquiring |
دریافت کردن |
acquires |
دریافت کردن |
acquire |
دریافت کردن |
recipients |
دریافت کننده |
recipient |
دریافت کنندگان |
recipient |
دریافت کننده |
receptions |
دریافت پذیرش |
reception |
دریافت پذیرش |
perceptions |
دریافت احساس |
receivers |
متصدی دریافت |
draws |
دریافت کردن |
draw |
دریافت کردن |
recovers |
دریافت کردن |
recovering |
دریافت کردن |
recover |
دریافت کردن |
receiver |
دریافت کننده |
receiver |
متصدی دریافت |
receivers |
دریافت کننده |
perception |
دریافت احساس |
recieve only |
دریافت محض |
pull down |
دریافت کردن |
recieve |
دریافت کردن |
receivable |
دریافت کردنی |
pick up <idiom> |
دریافت کردن |
hear from <idiom> |
دریافت نامه |
come into <idiom> |
دریافت کردن |
long distance reception |
دریافت دور |
percept |
دریافت ادراکی |
pick up <idiom> |
دریافت صدای رادیو و... |
boosts |
کمک دریافت شده |
receipt |
رسید پیام دریافت شد |
obtains |
گرفتن یا دریافت کردن |
obtained |
گرفتن یا دریافت کردن |
obtain |
گرفتن یا دریافت کردن |
receipts |
دریافت رسید دادن |
boosting |
کمک دریافت شده |
receipts |
رسید پیام دریافت شد |
receipt |
دریافت رسید دادن |
on the dole <idiom> |
دریافت خیر وسعادت |
boost |
کمک دریافت شده |
boosted |
کمک دریافت شده |
intuitions |
کشف دریافت ناگهانی |
bills receivable |
براتهای دریافت کردنی |
goods received note |
برگه دریافت کالا |
asr |
ارسال و دریافت اتوماتیک |
mortality |
قابلیت دریافت ضایعات |
fee charged |
هزینه دریافت شده |
deferred income |
پیش دریافت درامد |
bills receivable |
بروات قابل دریافت |
automatic send/reciever |
ارسال و دریافت خودکار |
mail call |
دریافت نامه از پستخانه |
received data |
داده دریافت شده |
intuition |
کشف دریافت ناگهانی |
outed |
دریافت کننده سرویس |
sink |
دریافت انتهای خط ارتباتی |
sinks |
دریافت انتهای خط ارتباتی |
payee |
دریافت کننده وجه |
payee |
دریافت کننده پول |
payees |
دریافت کننده وجه |
payees |
دریافت کننده پول |
out |
دریافت کننده سرویس |
out- |
دریافت کننده سرویس |
consignee |
دریافت کننده محموله |
grips |
نیروی گرفتن ادراک و دریافت |
gripped |
نیروی گرفتن ادراک و دریافت |
holds |
دریافت کردن گرفتن توقف |
grip |
نیروی گرفتن ادراک و دریافت |
cashing |
دریافت کردن صندوق پول |
garble |
اشتباه درارسال و دریافت پیام |
collect |
بدست آوردن یا دریافت داده |
collecting |
بدست آوردن یا دریافت داده |
collects |
بدست آوردن یا دریافت داده |
annuitant |
دریافت دارنده مقرری سالانه |
administrative lead time |
زمان اداری دریافت اماد |
surprise dosage |
دریافت دوز ناگهانی اتمی |
i/o |
مربوط به ارسال یا دریافت داده |
gripping |
نیروی گرفتن ادراک و دریافت |
charges collect |
هزینه نقدا" دریافت میشود |
pass reciever |
دریافت کننده مجاز پاس |
intelligibly |
واضحا چنانکه بتوان دریافت |
input |
کامپیوتری که داده دریافت میکند |
pick up <idiom> |
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن |
hand out |
حریف دریافت کننده سرویس |
cash |
دریافت کردن صندوق پول |
hold |
دریافت کردن گرفتن توقف |
inputted |
کامپیوتری که داده دریافت میکند |
cashed |
دریافت کردن صندوق پول |
cc |
هزینه نقدا" دریافت میشود |
get a fix on something <idiom> |
نامه الکترونی دریافت کردن |
cashes |
دریافت کردن صندوق پول |
inscrutably |
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت |
flat pass |
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا |
cut block |
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا |
freight collect |
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود |
challenge [of a dog] |
پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار] |
answer/originate |
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند |
zction for dammages |
اقدام برای دریافت خسارت وارده |
modes |
حالت کامپیوتر برای دریافت داده |
secondary |
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده |
carriage forward |
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود |
I look forward to receiving your reply. |
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم. |
tolbooth |
گیشه دریافت عوارض راه نواقل |
tollbooth |
گیشه دریافت عوارض راه نواقل |
suicide pass |
پاس به دریافت کننده از پشت سرش |
mode |
حالت کامپیوتر برای دریافت داده |
facsimile transceiver |
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی |
hitch |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
hitched |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
hitches |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
hitching |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
telecommunications |
فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی |
covers |
اماده شدن برای دریافت توپ |
to i. any one into abenefice |
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن |
sizar |
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد |
sizer |
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد |
broadcasts |
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده |
tight end |
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ |
broadcast |
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده |
He gets paid wering different hats . |
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند |
event focus |
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است |
communication |
ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر |
freight release |
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل |
go backdoor |
جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس |
go |
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو |
communication |
فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن |
goes |
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو |
procurement lead time |
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا |
standoff half |
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ |
transceiver |
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند |
tonnage |
حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود |
operation exposure guide |
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت |
reperforator |
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال |
tape relay |
ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط |
asr |
وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند |
forwarding merchant |
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان |
primary reciever |
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است |
electronic |
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه |
go baseline |
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس |
spinner play |
حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل |
e mail |
سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه |
email |
سیستم ارسال پیام و دریافت آن ازسایر کاربران شبکه |
interactive |
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند |
communication |
وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند |
local |
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند |
operates |
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند |
locals |
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند |
operated |
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند |
operate |
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند |
parallels |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
notify handler |
مجموعه دستورات که در صورت دریافت پیام مهم اجرا می شوند |
parallelling |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
parallelled |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
gates |
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی |
synchronizer |
وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد |
posterestante |
پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند |
remittance man |
کسیکه بامید دریافت پول ازکسان خود بغربت میرود |
gate |
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی |
paralleling |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
consulage |
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید |
readout |
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی |
port |
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد |
lead time |
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه |
cost absoption |
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد |
parallel |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |