English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (9 milliseconds)
English Persian
judiciary قوه قضایی
judicature قوه قضایی
Search result with all words
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc ازادی دراخذ تصمیم قضایی
coroner مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
precedent رویه قضایی
precedents رویه قضایی
jurisdiction حوزهء قضایی
jurisdiction قضایی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
litigation دعوی قضایی
institution تاسیس قضایی
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
permission اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
adjudged با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
legal شرعی قضایی
cadre واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadres واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
legal aid معاضدت قضایی
district attorney بازپرس بخش قضایی
district attorneys بازپرس بخش قضایی
dictum گفته افهار نظر قضایی
dictums گفته افهار نظر قضایی
sub judice بدون تصمیم قضایی
miscarriage of justice اشتباه قضایی
miscarriages of justice اشتباه قضایی
judiciary قضایی
judicial قضایی
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
extrajudicial خارج ازصلاحیت قضایی
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
judicature حوزه قضایی
judicial assistance معاضدت قضایی
judicial circumstantial evidence اماره قضایی
judicial delegation تفویض قضایی
judicial immunity مصونیت قضایی
judicial precedent رویه قضایی
judicial settlement تسویه قضایی
judicial settlement حل اختلاف قضایی
judge made law نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
jural قضایی
juratory قضایی
juridical قضایی
justiciar مامور قضایی عالیرتبه
knight marshal کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
law agent نماینده قضایی
legal advice مشورت یا نظر قضایی
legal assistance مشاوره قضایی
legal assistance کمکهای قضایی شرح علایم
legal suit تعقیب قضایی
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
misdirection در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
perverse verdict درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
presumption juris tantum اماره قضایی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
quasi judicial شبه قضایی
rogatory نیابت قضایی
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
sokeman فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
the rule of law تامین قضایی
law court دادگاه قضایی
law courts دادگاه قضایی
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com