English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (14 milliseconds)
English Persian
exuviability قوه پوست انداختن
Search result with all words
shed پوست انداختن
shedding پوست انداختن
sheds پوست انداختن
peel پوست انداختن
peel پوست انداختن پوست
peels پوست انداختن
peels پوست انداختن پوست
peeling پوست انداختن
slouch پوست انداختن
slouched پوست انداختن
slouches پوست انداختن
slouching پوست انداختن
molted پوست انداختن
molting پوست انداختن
molts پوست انداختن
moult پوست انداختن
moulted پوست انداختن
moults پوست انداختن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
desquamate پوست انداختن
exuviate پوست انداختن
Other Matches
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
tegumnentum پوست طبیعی پوست
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
let down پایین انداختن انداختن
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
skinned پوست
encrustation پوست
skinning پوست
cortices پوست
hulls پوست
encrustations پوست
hull پوست
skins پوست
peel پوست
barks پوست
peels پوست
dermis پوست
tegmentum پوست
tegmen پوست
skinless بی پوست
skinner پوست کن
barking پوست
barked پوست
bark پوست
cortex پوست
peeling پوست
tunc پوست
crustal پوست
cuticle پوست
goatskin پوست بز
dermatalgia پوست
swanskin پوست قو
shells پوست
strippers پوست کن
scalp پوست سر
husk پوست
shelling پوست
husks پوست
hide پوست
hides پوست
stripper پوست کن
neurilemma or lema پوست پی
glume پوست
shell پوست
skin پوست
peltry پوست
goats پوست بز
goat پوست بز
shale پوست
integument پوست
rinds پوست
flayer پوست کن
goatskins پوست بز
rind پوست
parer پوست کن
parchment کاغذ پوست
pigskin پوست گراز
desquamate پوست ریختن
dermotropic متمایل به پوست
dermoidal شبیه پوست
dermoidal پوست مانند
dermotropic پوست گرای
kid skin پوست بزغاله
astrachan پوست بخارا
sheds پوست ریختن
dermatopathy ناخوشی پوست
dermatosis اماس پوست
bearskin پوست خرس
bearskins پوست خرس
dermatozoa انگلهای پوست
malicorium پوست انار
malacodermous نرم پوست
melanic سیاه پوست
dermoid شبیه پوست
dermoid پوست مانند
kipskin دسته پوست
astrachan پوست قره کل
in plain english پوست کنده
impassiveness پوست کلفتی
entoderm درون پوست
erythema التهاب پوست
hardshell سخت پوست
ethiope سیاه پوست
ethiopian سیاه پوست
excoriate پوست کندن از
hard shell سخت پوست
excoriation پوست رفتگی
glumaceous پوست دار
flense پوست کندن
flench پوست کندن
webbed پوست دار
shelled پوست دار
fellmonger دلال پوست
fellmonger پوست فروش
unhusk پوست کندن
endoderm درون پوست
drum head پوست طبل
drumhead پوست طبل
hypodermis پوست زیرین
peeler پوست کننده
peelers پوست کننده
husked پوست کنده
dry bones پوست واستخوان
shedding پوست ریختن
hulled پوست کنده
crocodile پوست سوسمار
ecdysis پوست اندازی
crocodiles پوست سوسمار
shed پوست ریختن
ecdysis پوست ریختن
ectorderm برون پوست
egg shell پوست تخم
excorticate پوست کندن
skinned پوست پوستی
scrota پوست بیضه
scabs پوست زخم
scab پوست زخم
moulting پوست اندازی
mantles پوست روکش
mantle پوست روکش
skinny پوست واستخوان
deerskin پوست گوزن
deerskin پوست اهو
scrotum پوست بیضه
scrotums پوست بیضه
skin پوست پوستی
beaver پوست سگ ابی
crusted پوست دار
peeled پوست کنده
scalps پوست کندن از سر
scalps پوست سر بامو
scalps پوست فرق سر
scalp پوست کندن از سر
scalp پوست سر بامو
buckskins پوست گوزن
buckskins پوست اهو
beavers پوست سگ ابی
frets پوست را بردن
fret پوست را بردن
pelts پوست کندن
pelts پوست خام
pelted پوست کندن
pelted پوست خام
pelt پوست کندن
pelt پوست خام
flay پوست کندن از
flayed پوست کندن از
buckskin پوست گوزن
buckskin پوست اهو
pares پوست کندن
pared پوست کندن
pare پوست کندن
rinds پوست کندن
rind پوست کندن
flays پوست کندن از
flaying پوست کندن از
slough پوست سبوس
skinning پوست پوستی
astrakhan پوست بخارا
dermatography شرح پوست
rawhide پوست خام
rawhides پوست خام
bran پوست گندم
dermatographia پوست نگاری
derm زیر پوست
decorticate پوست کندن از
dermatoid پوست مانند
parchmenty پوست مانند
astrakhan پوست قره کل
huskier پوست دار
huskies پوست دار
huskiest پوست دار
husky پوست دار
peel to پوست کندن
peel پوست کندن
dermatology پوست شناسی
peels پوست کندن
debark پوست کندن از
chafe پوست رفتگی
slough پوست مار
apple peel پوست سیب
alphosis بیرنگی پوست
albinism سفیدی پوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com