Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
paralpgize
قیاس نادرست ساختن
Other Matches
paralogism
قیاس نادرست
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
abduction
قیاس
immensurable
بی قیاس
analogy
قیاس
deduction
قیاس
inductions
قیاس
comparsion
قیاس
analogically
به قیاس
proportions
قیاس
spanless
بی قیاس
syllogism
قیاس
immeasurable
بی قیاس
analogies
قیاس
induction
قیاس
proportion
قیاس
deductively
از راه قیاس
postulation
قیاس منطقی
comparand
قیاس شونده
syllogism
قیاس منطقی
enthymeme
قیاس اضماری
paradoxes
قیاس ضد و نقیض
analogize
قیاس کردن
partisans of analogy
اهل قیاس
paradox
قیاس ضد و نقیض
paralogism
قیاس کاذب
inductively
بطور قیاس
analogues
شی قابل قیاس
majorpremise
کبرای قیاس
postulating
قیاس منطقی
postulates
قیاس منطقی
analogue
شی قابل قیاس
postulated
قیاس منطقی
topology
قیاس بمکان
postulate
قیاس منطقی
syllogism
قیاس صوری
analogical
قابل قیاس
comparability
قابلیت قیاس
extrapolation
قیاس گیری
extrapolations
قیاس گیری
analog
شی قابل قیاس
analogous
قابل قیاس
parable
قیاس نمونه
parables
قیاس نمونه
parity
قیاس مشابهت
inductions
قیاس کل از جزء استنتاج
incomparable
غیر قابل قیاس
modus ponens
قیاس استثنایی
[ریاضی]
minor term
صغرای قیاس منطقی
propositions
مقصود قیاس منطقی
propositioning
مقصود قیاس منطقی
proposition
مقصود قیاس منطقی
lemma
صغرای قیاس منطقی
propositioned
مقصود قیاس منطقی
priori
از راه قیاس قیاسی
chronometry
علم قیاس زمان
parity of reasoning
قیاس یا شباهت استدلال
analogist
قیاس و استدلال کننده
induction
قیاس کل از جزء استنتاج
noetic
ذهنی قیاس منطقی
stoicheiometry
فن قیاس اوزان اتمی عناصربایکدیگر
premise
صغری وکبرای قیاس منطقی
elenchus
رد ازروی قیاس و صغری وکبری
lattice analogy
روش قیاس به تیر مشبک
comparable
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
extrapolating
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates
قیاس کردن استقراء نمودن
premised
صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolated
قیاس کردن استقراء نمودن
premisses
صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolate
قیاس کردن استقراء نمودن
lemma
کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
postulates
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulate
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
middle term
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
subcontrariety
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
mnemonics
روش تقویت هوش وحافظه از راه قیاس منطقی
probit
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
phony
نادرست
fouler
نادرست
impure
نادرست
inexact
نادرست
amiss
نادرست
erroneous
نادرست
inaccurate
نادرست
in error
<adj.>
نادرست
foul
نادرست
false
نادرست
unfair
نادرست
unfairly
نادرست
out of order
نادرست
out of a
نادرست
out of trim
نادرست
unsafe
نادرست
fouled
نادرست
false
<adj.>
نادرست
fouls
نادرست
phonies
نادرست
trumped up
نادرست
trumped-up
نادرست
sinister
کج نادرست
wrongful
نادرست
foulest
نادرست
imprecise
نادرست
spurious
نادرست
crooked
نادرست
phoneys
نادرست
phoney
نادرست
dishonest
نادرست
inconsecutive
نادرست
inconsequent
نادرست
false code
کد نادرست
infirmly
نادرست
misconstructions
تعبیر نادرست
misconstructions
تفسیر نادرست
improper
نامناسب نادرست
miscue
ضربه نادرست
misconstruction
تفسیر نادرست
misinformation
خبر نادرست
vicious
بدطینت نادرست
misconstruction
تعبیر نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
inaccurate
نادرست یا غلط
wrongfully
بطور نادرست
by indirection
با وسائل نادرست
inaccurately
بطور نادرست
false code
رمز نادرست
foul bill of lading
بارنامه نادرست
errors
عقیده نادرست
heterography
املای نادرست
chucks
پرتاب نادرست
chucked
پرتاب نادرست
chuck
پرتاب نادرست
inexactly
بطور نادرست
jackleg
ناشی نادرست
foul play
کار نادرست
distractor
گزینه نادرست
unsound
ناخوش نادرست
mistranslation
ترجمه نادرست
missatement
گفته نادرست
mispronounciation
تلفظ نادرست
mispronunciation
تلفظ نادرست
fallacy of composition
تعمیم نادرست
error
عقیده نادرست
untrue
نادرست خائن
wrong answers
پاسخهای نادرست
false information
خبر نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
false
ساختگی نادرست
false information
اطلاعات نادرست
nescience
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
mininformation
اطلاع یا خبر نادرست
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
lie
سخن نادرست گفتن
lied
سخن نادرست گفتن
lies
سخن نادرست گفتن
prismatic spectacles
عینک نادرست نما
wild cat
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
malfunction
نادرست عمل کردن
malfunctioned
نادرست عمل کردن
malfunctions
نادرست عمل کردن
foozle
بدساختن ضربت نادرست
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
mal
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
ungrammatical
مخالف ایین دستور نادرست
false start
اغاز نادرست خطا در شروع
false starts
اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skew
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
zero
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeroes
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
ambiguity
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguities
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
grammatical error
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
debounce
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com