Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (2 milliseconds)
English
Persian
upsurge
قیام فوری وناگهانی
Other Matches
pang
احساس بد وناگهانی
pangs
اضطراب سخت وناگهانی
brainstorm
فکر بکر وناگهانی
flip
ضربت سبک وناگهانی
flipped
ضربت سبک وناگهانی
brainstorms
فکر بکر وناگهانی
flips
ضربت سبک وناگهانی
knap
: ضربه محکم وناگهانی
pang
اضطراب سخت وناگهانی
coup de theatre
تغییر مهیج وناگهانی نمایش
spurts
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurting
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurted
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurt
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
rises
قیام
revolt
قیام
insurrections
قیام
insurrection
قیام
revolts
قیام
rise
قیام
resurrection
قیام
rising
قیام
arises
قیام کردن
arise
قیام کردن
arising
قیام کردن
insurgence
قیام شورش
uprising
قیام برخاست
counterrevolution
قیام بر ضد انقلاب
uprisings
قیام برخاست
insurgency
قیام شورش
resurrection
قیام عیسی ازمردگان
whomp up
قیام کردن برانگیختن
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
arisen
قیام کردن طلوع
jacquerie
شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
puritans
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
instanter
فوری
snap shot
فوری
urgently
فوری
posthaste
فوری
urgent
فوری
spontaneous
فوری
instantaneous
<adj.>
فوری
intuitive
<adj.>
فوری
unintermediate
<adj.>
فوری
prompts
فوری
prompted
فوری
spot
فوری
spots
فوری
prompt
فوری
acute
<adj.>
فوری
sudden
فوری
immediate
<adj.>
فوری
snap shooter
عکاس فوری
prompt payment
پرداخت فوری
prompt deployment
گسترش فوری
prompt delivery
تحویل فوری
snap shot
عکس فوری
inst
مخفف فوری
urgent priority
تقدم فوری
spot test
ازمایش فوری
speedy trial
دادرسی فوری
immediate message
پیام فوری
snapshots
عکس فوری
scrams
فوری رفتن
hasty
عجولانه فوری
cash prompt
نقد فوری
immediate mission
تک فوری هوایی
cash spot
نقد فوری
emergency care
مراقبتهای فوری
immediate memory
حافظه فوری
snapshot
عکس فوری
instantaneous photograph
عکس فوری
pistolgraph
عکس فوری
immediate
خیلی فوری
scram
فوری رفتن
immediate action
عملیات فوری
emergency priority
تقدم فوری
real time
بازده فوری
instantaneous reaction
واکنش فوری
snaps
گرفتن عکس فوری
snapping
گرفتن عکس فوری
snapped
گرفتن عکس فوری
snap
گرفتن عکس فوری
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
quick set
گرفتن فوری بتن
immediate addressing
ادرس دهی فوری
pistolgraph
دستگاه عکس فوری
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
the letter is urgent
نامه فوری است
payable immediately
قابل پرداخت فوری
snapshoot
تیر فوری انداختن
snapshoot
عکس فوری گرفتن
snap shot
عکس فوری گرفتن
snap report
گزارش فوری یا انی
ready service
اماده به استفاده فوری
red alert
آژیر خطر فوری
immediate action
عکس العمل فوری
red alerts
آژیر خطر فوری
exigent
محتاج به اقدام یا کمک فوری
tea bags
پاکت محتوی چای فوری
tea bag
پاکت محتوی چای فوری
spot price
قیمت برای فروش فوری
Please reply as a matter of urgency.
لطفا فوری پاسخ دهید.
To demand prompt payment.
تقاضای پرداخت فوری کردن
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
This company guarantees prompt delivery of goods.
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
emergencies
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
A rapid response would be appreciated.
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
inquiry processing
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
readout
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
accelerating pump
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
dot
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dotting
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
emergency
خیلی خیلی فوری
emergencies
خیلی خیلی فوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com