English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
tarred worked قیر اندود کاری
Search result with all words
plaster گچ کاری کردن اندود
plasters گچ کاری کردن اندود
Other Matches
tack coat چسب اندود اندود سطحی
plaster finish اندود گچ
overlays اندود
overlay اندود
splodges اندود
sludging گل اندود
splodge اندود
overlaying اندود
crustification اندود
plastering اندود
blanketing اندود
finishing اندود
stucco اندود
incrustment اندود
coating اندود
incrustation اندود
encrustment اندود
silvery سیم اندود
stucco اندود گچ وسیمان
hot dipping اندود کردن
plaster اندود کردن
plasters اندود کردن
gild زر اندود کردن
waterproofing course اندود اب بندی
wall lining اندود دیوار
reinforced coat اندود مسلح
asphalt coating اندود قیری
bituminous coat اندود قیری
bituminous coating اندود قیری
reinforced coating اندود مسلح
render plaster on the wall اندود کردن
gilds زر اندود کردن
rough coat نخستین اندود
lime plaster اندود اهک
prime coat اندود نفوذی
putty اندود اب واهک
tallowy پیه اندود
pitchy زفت اندود
coat of plastering لایه اندود
tack coat اندود اتصال
surface treatment اندود سطحی
silver plate نقره اندود
coat of paint اندود رنگ
gilding زر اندود کردن
copper clad سیم مس اندود
smoothing or smoothed varnish لاک اندود
finishing coat اندود رویه
cement screed اندود سیمانی
cement coat اندود سیمانی
cement coating اندود سیمان
cement rendering اندود سیمان
knotting اندود فلز
cerated موم اندود
priming پیش اندود
second priming اندود دست دوم
golds اندود زرد نخ زری
tar قیر اندود کردن
casing اندود لوله جداری
gilding مطلاکاری اندود طلا
skin with mortar اندود کردن با ملات
casings اندود لوله جداری
tarpaulin کرباس قطران اندود
thatch کاه اندود کردن
thatches کاه اندود کردن
thatching کاه اندود کردن
tarpaulins کرباس قطران اندود
finishing limes اهک مخصوص اندود
galvanized iron اهن روی اندود
tinned wire سیم قلع اندود
tar paper کاغذ قیر اندود
gold اندود زرد نخ زری
asphalt coated pasteboard مقوای قیر اندود
coated materials مصالح اندود شده
dewax زدودن موم اندود
oxide cathode کاتد اکسید اندود
oxide coated cathode کاتد اکسید اندود
smoothing cement اندود سیمان پرداخت شده
epoxy نوعی اندود پلاستیکی لوله ها
plaster دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
plasters دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
ceiling پوشش یا اندود داخلی سقف
ceilings پوشش یا اندود داخلی سقف
cerecloth پارچه موم اندود کفن
asphalt membrance اندود قیری برای عایقکاری
cement paint اندود کردن با دوغاب سیمان
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
strucco باگچ اندود کردن باگچ بری اراستن
concrete بتن ریختن با بتن اندود کردن
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
flower piece گل کاری
slobbery تف کاری
hypofunction کم کاری
impotence کاری
plasterwork گچ کاری
parget گچ کاری
electroplating اب کاری
intent on doing anything کاری
curry powder کاری
plastering گچ کاری
active کاری
currie کاری
curries کاری
feckful کاری
under employment کم کاری
impotency کاری
curry کاری
curry powders کاری
malfunctioned کژ کاری
effective کاری
malfunction کژ کاری
inaction بی کاری
malfunctions کژ کاری
workstation ایستگاه کاری
joinery نازک کاری
ingraving کنده کاری
punching منگنه کاری
lighterage دوبه کاری
farming اجاره کاری
insagacity ندانم کاری
compounding امیزه کاری
lubrication روغن کاری
it is a soft snap کاری ندارد
workstations ایستگاه کاری
welding جوش کاری
negativism منفی کاری
neglectfulness غفلت کاری
glyptics کنده کاری
hammering چکش کاری
meshwork شبکه کاری
metalwork فلز کاری
burnishing پرداخت کاری
burnishing صیقل کاری
measure of prevention احتیاط کاری
masonery سنگ کاری
pique منبت کاری
marquetery خاتم کاری
marquetery منبت کاری
marbling مرمر کاری
workbenches محیط کاری
workbench محیط کاری
extruding چکش کاری
frustrate بدل کاری
frustrates بدل کاری
frustrating بدل کاری
extrudes چکش کاری
extruded چکش کاری
afforestation جنگل کاری
extrude چکش کاری
metallurgy فلز کاری
molding operation فرم کاری
mosaic work موزائیک کاری
lead work سرب کاری
lay off فصل کم کاری
latticing شبکه کاری
lattice work شبکه کاری
energetic جدی کاری
latticework شبکه کاری
illuminations تذهیب کاری
illumination تذهیب کاری
misprision خلاف کاری
maleficence تبه کاری
molding operation قالب کاری
plating روکش کاری
malefaction تبه کاری
knurled tool ابزار اج کاری
fairing صیقل کاری
anaplasty پیوند کاری
argentation نقره کاری
blindage صیقل کاری
boo boo اشتباه کاری
brick work سفت کاری
brick work اجر کاری
brickworks سفت کاری
discreetnss احتیاط کاری
drilling work مته کاری
an active remedy درمان کاری
an active man مرد کاری
factorage حق العمل کاری
by way of reciprocation به جای [کاری]
in return به جای [کاری]
misconduct خلاف کاری
acrography گچ کاری برجسته
active cell خانه کاری
by way of reciprocation در تلافی [کاری]
dry farm دیم کاری
in return در تلافی [کاری]
discreetness احتیاط کاری
disguised underemployment کم کاری پنهان
bumping tool ابزار خم کاری
d. touch نازک کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com