| Total search result: 201 (6 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| break up value |
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| bear |
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد |
| bears |
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد |
| demode |
ازمد افتاده کهنه شده |
| frustrated cargo |
کالای متروکه |
| open policy |
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود |
| point designation |
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود |
| value added |
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود |
| delivered at frontier |
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد |
| universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
| panopticon |
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود |
| salvaged |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
| salvage |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
| salvaging |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
| salvages |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
| cold thrust |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
| cold test |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
| moonlight fliting |
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره |
| fibres |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fiber |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibre |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| You have come out well in this photo(picture). |
ازمد افتادن |
| superannuate |
ازمد افتادن |
| QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
| horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
| standard |
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی |
| standards |
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی |
| quantity theory of money |
نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود |
| bank rate |
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود |
| stack |
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd |
| stacked |
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd |
| stacks |
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd |
| hiking stick |
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند |
| certificate of damage |
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود |
| labeled cargo |
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است |
| income velocity |
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود |
| self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
| write |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
| writes |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
| derelict |
متروکه |
| self abandoned |
متروکه |
| disuse |
متروکه |
| square toed |
متروکه |
| obsolete |
متروکه |
| owelty |
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد |
| particular lien |
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا |
| errors and omissions expected |
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد |
| superannuate |
متروکه دانستن |
| waif |
مال متروکه |
| back wardation |
تعیین اجل برای بایع |
| running fix |
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه |
| succor |
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک |
| succour |
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک |
| derelict |
بی سرپرست کشتی متروکه |
| short line |
محدوده تعیین شده برای فرودتوپ |
| metronomes |
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق |
| sexualize |
جنس برای چیزی تعیین کردن |
| metronome |
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق |
| call a metting |
تعیین وقت و دعوت برای جلسه |
| electronic |
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده |
| warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
| command altitude |
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر |
| nominate |
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده |
| bathometer |
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود |
| bibliotics |
بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان |
| maintenance window |
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری] |
| nominating |
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده |
| advowson |
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا |
| nominates |
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده |
| service time window |
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری] |
| playoffs |
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان |
| playoff |
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان |
| offensive weapon |
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند |
| asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
| valued policy |
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود |
| command heading |
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل |
| photo finish |
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده |
| constructive placement |
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها |
| behind the times <idiom> |
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی |
| winter book |
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد |
| cone penetrometer |
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها |
| pibal |
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد |
| center |
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور |
| limits |
محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر |
| collusion |
برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود |
| minimim wage law |
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد |
| differential compression check |
ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود |
| TCP/IP |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
| lagged |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
| lag |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
| lags |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
| drive |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
| drives |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
| break up point |
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی |
| Viewdata |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
| tan alt |
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی |
| shadow factor |
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء |
| giffen good |
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است |
| offset point |
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود |
| shake bottle |
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد |
| check point |
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها |
| BNC connector |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
| neoclassical theory of value |
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید |
| bombing height |
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب |
| pill pool billiard |
بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص |
| fair trade laws |
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت |
| consideration |
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین |
| considerations |
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین |
| observer |
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور |
| carring over |
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن |
| observers |
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور |
| alphaphotographic |
آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| burned |
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است |
| movement credit |
وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون |
| decca |
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده |
| range resolution |
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی |
| stud |
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود |
| cash crop |
محصولی که برای فروش فرآوری میشود |
| authentication |
تعیین نشانی تعیین معرف کردن |
| truces |
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود |
| annunciator |
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود |
| probationer |
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود |
| probationers |
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود |
| this work is palling on me |
اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود |
| truce |
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود |
| timing disc |
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور |
| golden handshake |
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود |
| macs |
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن |
| toll traverse |
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود |
| yard man |
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود |
| mac |
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن |
| metacompilation |
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود |
| promotion money |
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود |
| debutant |
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود |
| wharfage |
وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی |
| scratch file |
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود |
| golden handshakes |
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود |
| bulk head |
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود |
| corsage |
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود |
| corsages |
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود |
| top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
| high dollar value |
قیمتی |
| precious |
: قیمتی |
| high value |
قیمتی |
| worthlessness |
بی قیمتی |
| burse |
بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود |
| appearance money |
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود |
| dry ginger |
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود |
| verification fire |
تیرازمایشی تیراندازی که برای تشخیص خطای توپ انجام میشود |
| prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| wine palm |
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود |
| prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| contact party |
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود |
| built up frog |
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود |
| prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| dumb well |
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود |
| redundant |
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود |
| seeks |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
| seeking |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
| pontage |
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود |
| seek |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
| angular velocity sight |
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب |
| tasking |
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت |
| defaulted |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
| default |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
| defaulting |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
| defaults |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
| stoning |
سنگ قیمتی |
| precious stone |
سنگ قیمتی |
| At all costs . At any price . |
به هر قیمتی که شده |
| Without ( beyond , above ) price . |
بی نهایت قیمتی |
| noble metal |
فلز قیمتی |
| high grade steel |
فولاد قیمتی |
| to set no great store by |
قیمتی ندانستن |
| ingot |
فلز قیمتی |
| price support |
حمایت قیمتی |
| for all the world <idiom> |
بهر قیمتی |
| precious metal |
فلز قیمتی |
| agate |
سنگ قیمتی |
| worthful |
گرانبها قیمتی |
| dual price system |
نظام دو قیمتی |
| stone |
سنگ قیمتی |
| agates |
سنگ قیمتی |
| valuable |
گرانبها قیمتی |
| price system |
نظام قیمتی |
| stones |
سنگ قیمتی |
| assessed value |
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود |
| payola |
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود |
| takedown |
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود |
| Good grief! <idiom> |
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود |
| core binder |
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود |
| slow pill |
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود |
| toner |
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود |
| sequential access |
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود |
| debutant |
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود |
| sub woofer |
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود |
| retrorocket |
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود |
| input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |