Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
cost
قیمت گذاری کردن
Other Matches
costing
قیمت گذاری
pricing
قیمت گذاری
leader pricing
پیشرو در قیمت گذاری
predatory pricing
قیمت گذاری امرانه
pricing policy
سیاست قیمت گذاری
competition oriented pricing
قیمت گذاری رقابت امیز
peak load pricing
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
costing and pricing
هزینه یابی و قیمت گذاری
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
demand oriented pricing
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
price line pricing
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
pos
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
supply price of capital
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
pools
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
load
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
loads
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
bids
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
bid
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
synthesizes
هم گذاری کردن
synthesized
هم گذاری کردن
synthesize
هم گذاری کردن
synthesised
هم گذاری کردن
synthesizing
هم گذاری کردن
synthesising
هم گذاری کردن
synthesises
هم گذاری کردن
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
fund
سرمایه گذاری کردن
funded
سرمایه گذاری کردن
point
نقطه گذاری کردن
paginate
صفحه گذاری کردن
tracklaying
شنی گذاری کردن
mining
مین گذاری کردن
punctuate
نقطه گذاری کردن
to sow mines
مین گذاری کردن
punctuated
نقطه گذاری کردن
christen
نام گذاری کردن
christened
نام گذاری کردن
invested
سرمایه گذاری کردن
primming
چاشنی گذاری کردن
loads
خرج گذاری کردن
loads
ذخیره گذاری کردن
invest
سرمایه گذاری کردن
load
خرج گذاری کردن
marks
علامت گذاری کردن
load
ذخیره گذاری کردن
christens
نام گذاری کردن
investing
سرمایه گذاری کردن
invests
سرمایه گذاری کردن
punctuates
نقطه گذاری کردن
punctuating
نقطه گذاری کردن
paragraph
فاصله گذاری کردن
paragraphs
فاصله گذاری کردن
deposit
سرمایه گذاری کردن
to lay the track
ریل گذاری کردن
deposits
سرمایه گذاری کردن
mark
علامت گذاری کردن
apprises
قیمت کردن
values
قیمت کردن
valuing
قیمت کردن
value
قیمت کردن
apprising
قیمت کردن
apprise
قیمت کردن
charges
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge
خرج گذاری کردن شارژ کردن
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
paged
صفحات را نمره گذاری کردن
marks
نمره گذاری کردن علامت
page
صفحات را نمره گذاری کردن
color codig
علامت گذاری کردن مهمات
mark
نمره گذاری کردن علامت
pages
صفحات را نمره گذاری کردن
crowns
تاج گذاری کردن پوشاندن
overcapitalize
بیش از حد سرمایه گذاری کردن
crown
تاج گذاری کردن پوشاندن
recapitalize
سرمایه گذاری مجدد کردن
loading
خرج گذاری کردن سلاح
wattle
نرده گذاری کردن بستن
point
نقطه گذاری کردن ممیز
appraisal
تعیین قیمت کردن
appraisals
تعیین قیمت کردن
overcharge
در قیمت اجحاف کردن
overcharging
در قیمت اجحاف کردن
overcharges
در قیمت اجحاف کردن
overcharged
در قیمت اجحاف کردن
punctuate
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating
نشان گذاری کردن نقطه دار
to lodge a complaint
عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
discrete
الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
punctuates
نشان گذاری کردن نقطه دار
overcharge
قیمت اضافی غلو کردن
overcharging
قیمت اضافی غلو کردن
overcharges
قیمت اضافی غلو کردن
overcharged
قیمت اضافی غلو کردن
price setter
قیمت وضع کردن در انحصار
price market
وضع کردن قیمت در انحصار
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
To put money into somethings.
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
milestone
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
price taker
قیمت را داده شده فرض کردن
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
appraising
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
evaluating
تقویم کردن قیمت کردن
evaluated
تقویم کردن قیمت کردن
evaluate
تقویم کردن قیمت کردن
evaluates
تقویم کردن قیمت کردن
To sell at coast price .
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to space out letters
[text]
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
mine
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mined
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mines
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
indention
تو گذاری
coding
کد گذاری
lineation
خط گذاری
fillings
لایی گذاری
exposures
درمعرض گذاری
invested
سرمایه گذاری
exposure
درمعرض گذاری
dateline
تاریخ گذاری
scale factor
مقیاس گذاری
investing
سرمایه گذاری
signallzation
علامت گذاری
minelaying
مین گذاری
codes and codification
علامت گذاری
limit of load
حد بار گذاری
lettering
حروف گذاری
aggradation
ابرفت گذاری
petarder
مامورخرج گذاری پل
sequencing
ترتیب گذاری
preterition
فرو گذاری
lable
جهت گذاری
prefixture
سرواژه گذاری
prefixture
جلو گذاری
sedimentation
رسوب گذاری
prefixture
پیش گذاری
earmarking
علامت گذاری
prefixion
سرواژه گذاری
undervaluation
کم ارزش گذاری
prefixion
جلو گذاری
prefixion
پیش گذاری
sedimentation
لایه گذاری
settings
کار گذاری
invest
سرمایه گذاری
juxtaposition
پهلوی هم گذاری
setting
کار گذاری
lodgement
ودیعه گذاری
heading
عنوان گذاری
lodgment
ودیعه گذاری
tubing
لوله گذاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com