English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
English Persian
guardian by nurture قیم بعلت پرورش
Other Matches
sericulture پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
automatic data processing system سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education پرورش اموزش و پرورش
rabbitry محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
intelligence process جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
due to بعلت
on account of بعلت
owing to بعلت
by reason of بعلت
whenas بعلت اینکه
on بعلت بطرف
posteriori با پی بردن ازمعلول بعلت
time honored مورد احترام بعلت قدمت
conk out <idiom> بعلت خستگی به خواب رفتن
seizes گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
finality اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
cenogenesis تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
hydrogen embrittleness فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
blow ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blows ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
aphonia فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
take over بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
aposteriori از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
frozen assets دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
season cracking ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
nominative appositive اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
avianize ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
attaint محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
bronchial asthma تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bumper توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bedsore زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
floriculture پرورش گل
nurtures پرورش
nurture پرورش
breeding پرورش
cultivation پرورش
culturing پرورش
nurturing پرورش
nourishment پرورش
culture پرورش
pedagogy پرورش
upbringing پرورش
cultures پرورش
nurtured پرورش
fosterage پرورش
training پرورش
ser پرورش نوغان
ostreiculture پرورش صدف
self cultivation پرورش نفس
silviculture پرورش جنگل
aviculture پرورش مرغ
germiculture پرورش میکروب
p.exercise پرورش بدنی
self culture پرورش نفس
pisciculture پرورش ماهی
mental discipline پرورش ذهنی
character training پرورش منش
bring up پرورش دادن
data processing پرورش اطلاعات
unbred پرورش نیافته
body-building پرورش اندام
body building پرورش اندام
breeding پرورش حیوانات
education اموزش و پرورش
foster پرورش دادن
swannery محل پرورش قو
mariculture پرورش دریازیان
processes پرورش دادن
process پرورش دادن
fosters پرورش دادن
fostering پرورش دادن
fostered پرورش دادن
walkover برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
stagnation thesis فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
piscicultural مربوط به پرورش ماهی
silviculturist ویژه گر پرورش جنگل
special education اموزش و پرورش استثنایی
viniculture پرورش انگور شراب
ser پرورش کرم ابریشم
education department اداره آموزش و پرورش
rosarian پرورش دهنده گل سرخ
poulterer پرورش دهنده طور
comparative education اموزش و پرورش تطبیقی
f.education پرورش واموزش دختران
culture of bees پرورش یا تربیت زنبور
educational مربوط به اموزش و پرورش
child rearing practices شیوههای پرورش کودک
educationist متخصص اموزش و پرورش
calf machine دستگاه پرورش عضله
apiculture پرورش زنبور عسل
falconers پرورش دهنده شاهین
educationists متخصص اموزش و پرورش
educationists کارشناس اموزش و پرورش
educationist کارشناس اموزش و پرورش
nature nurture controversy مجادله سرشت- پرورش
animal husband پرورش جانوران اهلی
manpower development پرورش نیروی انسانی
falconer پرورش دهنده شاهین
educationalist کارشناس اموزش و پرورش
educationalists کارشناس اموزش و پرورش
apiarian مربوط به پرورش زنبور عسل
apiarist پرورش دهندهء زنبور عسل
incubator محل پرورش اطفال زودرس
incubators محل پرورش اطفال زودرس
ranches در مرتع پرورش احشام کردن
beekeeper پرورش دهندهء زنبور عسل
haute ecole پرورش اسب در سطح عالی
ranch در مرتع پرورش احشام کردن
sericulturist پرورش دهنده کرم ابریشم
sericultural وابسته به پرورش کرم ابریشم
upbringing روش اموزش و پرورش بچه
hennery مزرعه یا محل پرورش مرغ
wooler جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
orthogenesis اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
thremmatology علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
foreclose فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
inbreed پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
foliage plant گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
live stock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
beef cattle گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
livestock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
spall تکههای جدا شده از زره تانک بعلت انفجار تکههای پرتاب شده از زره
develops بسط دادن پرورش دادن
develop بسط دادن پرورش دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com