Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (1 milliseconds)
English
Persian
wire drag
لاروب سیمی
Other Matches
wire cloth
تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
dredged
لاروب
dredge
لاروب
dredges
لاروب
dredged
لاروب کردن
drag boat
کرجی لاروب
dredges
لاروب کردن
dragboat
کرجی لاروب
dredge
لاروب کردن
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
dragsman
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
stringed
سیمی
wiry
سیمی
wire core
مغزی سیمی
three wire system
دستگاه سه سیمی
three wire generator
دینام سه سیمی
open wire line
خط سیمی هوایی
open wire line
خط سیمی لخت
greyhounds
غربال سیمی
lang's lay wire rope
طناب سیمی یک سو
tightwire
طناب سیمی
wire gauze
توری سیمی
wire hinge
لولای سیمی
wire beater
همزن سیمی
wirework
کارهای سیمی
wire ropes
طنابهای سیمی
wire rope
طناب سیمی
wire netting
تور سیمی
backstop
حصار سیمی
stringed instruments
سازهای سیمی
netting
شبکه سیمی
hawsers
طناب سیمی
hawser
طناب سیمی
greyhound
غربال سیمی
netting
تور سیمی
cable
طناب سیمی
cabled
طناب سیمی
griddle
غربال سیمی کارگران
wire netting
بافت توری سیمی
griddles
غربال سیمی کارگران
sarrated wire rope
طناب سیمی دندانهای
phantom circuit
مدار چهار سیمی
beach matting
تور سیمی ساحلی
phantomed cable
کابل چهار سیمی
quadded cable
کابل چهار سیمی
magnetic wire recording
ضبط صوت سیمی
plated wire memory
حافظه سیمی اندوده
screened
تور سیمی نصب کردن
screening, screenings
تور سیمی نصب کردن
phantoplex telegraphy
تلگراف چهار سیمی مرکب
string band
دسته موزیک سازهای سیمی
screen
تور سیمی نصب کردن
screens
تور سیمی نصب کردن
screening, screenings
تور سیمی پنجره توری دار
cords
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
screens
تور سیمی پنجره توری دار
wired glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
omnibus wire
سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
screened
تور سیمی پنجره توری دار
cord
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
screen
تور سیمی پنجره توری دار
wire glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
viola d'amore
ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
headstay
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
cable suspension bridge
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
rope chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
DC
روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
the wind drowned the strigs
سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com