English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (6 milliseconds)
English Persian
requisite لازمه احتیاج
Other Matches
postulating لازمه
postulate لازمه
requirement لازمه
preequisite لازمه
postulated لازمه
postulates لازمه
material to happiness لازمه خوشی
prerequisite پیش بایست لازمه
qualified واجد شرایط لازمه
prerequisites پیش بایست لازمه
prerequisite شرط قبلی لازمه امری
prerequisites شرط قبلی لازمه امری
light is necessary to life روشنایی لازمه زندگی است
circumstantiate امارات لازمه را تهیه کردن
duplication check بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
neediness احتیاج
necessitousness احتیاج
need احتیاج
lacks احتیاج
necessity احتیاج
lack احتیاج
lacked احتیاج
need احتیاج
needed احتیاج
needing احتیاج
want احتیاج
demand احتیاج
penury احتیاج
requirement احتیاج
overplus بیش از احتیاج
lackvt احتیاج داشتن
demanded نیاز احتیاج
demand نیاز احتیاج
u. need احتیاج مبرم
urgent need احتیاج مبرم
requirement تقاضا احتیاج
superimposed مازاد بر احتیاج
redundant مازاد بر احتیاج
demands نیاز احتیاج
call of nature <idiom> احتیاج به دستشویی داشتند
you're telling me <idiom> احتیاج نیست به من بگی
to call for a احتیاج بدقت داشتن
to be in great request زیادمورد احتیاج بودن
needing نیازمندی در احتیاج داشتن
needed نیازمندی در احتیاج داشتن
answer جواب احتیاج را دادن
need نیازمندی در احتیاج داشتن
answers جواب احتیاج را دادن
answering جواب احتیاج را دادن
answered جواب احتیاج را دادن
needle point to say احتیاج بگفتن نیست
serves رفع کردن براوردن احتیاج
featherbed بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
cry out for <idiom> شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
served رفع کردن براوردن احتیاج
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
needing نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needed نیازمندی احتیاج لازم داشتن
need نیازمندی احتیاج لازم داشتن
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
to be in great request مورد احتیاج زیاد بودن
nonverbal بدون احتیاج باستفاده از زبان
serve رفع کردن براوردن احتیاج
logistics شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
put up <idiom> توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
four freedoms دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com