Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (4 milliseconds)
English
Persian
cadaver
لاشه
cadavers
لاشه
corpse
لاشه
corpses
لاشه
carcases
لاشه
carcass
لاشه
carcasses
لاشه
bier
لاشه
biers
لاشه
carrion
لاشه
carcase
لاشه
corse
لاشه
Other Matches
carnage
لاشه ها
hulls
لاشه کشتی
carrion
لاشه گندیده
cadaveric
لاشه مانند
body
لاشه جسم
necrophilous
لاشه دوست
necrophagous
لاشه خوار
rubble
سنگ لاشه
hull
لاشه کشتی
trunks
تنه لاشه
spalls
لاشه سنگ
bodies
لاشه جسم
retired draft
لاشه برات
cadaverous
لاشه مانند
quarries
لاشه شکار
quarry
لاشه شکار
quarrying
لاشه شکار
hulk
لاشه کشتی
fieldstone
لاشه سنگ
trunk
تنه لاشه
hulks
لاشه کشتی
hulky
لاشه دار بدهیکل
uncoursed rubble masonery
بنایی سنگ لاشه در هم
offal
مواد زائد لاشه
to recover a body from the wreckage
بازیابی کردن لاشه ای از خرابه
wreckage
لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
crematory
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
wrecking
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
wrecks
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
incinerators
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerator
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
wreck
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
Where the carcass is there the ravens will collect together.
<proverb>
هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com