English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English Persian
hull لاشه کشتی
hulls لاشه کشتی
hulk لاشه کشتی
hulks لاشه کشتی
Search result with all words
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
carnage لاشه ها
carcase لاشه
cadaver لاشه
carcass لاشه
cadavers لاشه
biers لاشه
bier لاشه
carcasses لاشه
carcases لاشه
corse لاشه
corpse لاشه
corpses لاشه
carrion لاشه
fieldstone لاشه سنگ
cadaverous لاشه مانند
quarries لاشه شکار
body لاشه جسم
bodies لاشه جسم
quarry لاشه شکار
necrophilous لاشه دوست
spalls لاشه سنگ
carrion لاشه گندیده
necrophagous لاشه خوار
trunks تنه لاشه
retired draft لاشه برات
quarrying لاشه شکار
rubble سنگ لاشه
trunk تنه لاشه
cadaveric لاشه مانند
offal مواد زائد لاشه
uncoursed rubble masonery بنایی سنگ لاشه در هم
hulky لاشه دار بدهیکل
to recover a body from the wreckage بازیابی کردن لاشه ای از خرابه
wreckage لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
hulk کشتی
ship haven یک کش کشتی
flat پل کشتی
flattest پل کشتی
bilge اب ته کشتی
ships کشتی
by water با کشتی
hulks کشتی
board کشتی
on board a ship در کشتی
vessels کشتی
wrestling کشتی
collier کشتی
carinae کشتی
carina کشتی
on shipboard در کشتی
on the sea در کشتی
on the water در کشتی
boarded کشتی
decked پل کشتی
vessel کشتی
bottoms کشتی
decks پل کشتی
afloat در کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
aft در پس کشتی
deck پل کشتی
ship کشتی
catch کشتی کج
argo کشتی
ark کشتی
foreship سر کشتی
bottom کشتی
puppis کشتی دم
shipboard صحنه کشتی
shipload بار کشتی
bosun افسر کشتی
bo's'n افسر کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
cargoes محموله کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
ship safety سلامت کشتی
tonnage فرفیت کشتی
berthing خوابگاه کشتی
bos'n افسر کشتی
shipmaster رئیس کشتی
berthed خوابگاه کشتی
shipowner صاحب کشتی
cargo محموله کشتی
dock تعمیرگاه کشتی
shipper محموله کشتی
docked تعمیرگاه کشتی
rhumb خط سیر کشتی
rhumb line خط انحراف کشتی
docks تعمیرگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
roadstead کشتی گاه
on board a ship سوار کشتی
shipper مسافر کشتی
sailing vessel کشتی بادبانی
fob تحویل کشتی
bosuns افسر کشتی
shipowner مالک کشتی
tricks فن و بندهای کشتی
screwpropeller پروانه کشتی
propeller پروانه کشتی
dockyard تعمیرگاه کشتی
strands به گل نشستن کشتی
passenger liner کشتی مسافری
ship handling مانور با کشتی
passenger liner کشتی مسافربری
pilotage راهنمایی کشتی
ship building کشتی سازی
dockyards تعمیرگاه کشتی
sea gauge اب نشین کشتی
pleasure boat کشتی تفرجی
shipboard کنار کشتی
wrecked کشتی شکسته
seaway مسیر کشتی
crewing خدمه کشتی
ship papers اسناد کشتی
privateer کشتی مسلح
on shipboard سوار کشتی
berths خوابگاه کشتی
shipbuilding کشتی سازی
double-decker کشتی دوعرشهای
shipboard پهلوی کشتی
ship's master افسرارشد کشتی
double-deckers کشتی دوعرشهای
packet boat کشتی نامه بر
sea anchor لنگر کشتی
pancratist کشتی گیر
parent ship کشتی مادر
strand به گل نشستن کشتی
ship propeller پروانه کشتی
sea fight جنگ کشتی ها
predial or prae کشتی روستایی
jerque بازرسی کشتی
amid ships درمیان کشتی
amidships درمیان کشتی
aport بطرف چپ کشتی
greco roman کشتی فرنگی
argosy کشتی بزرگ
argosy کشتی تجاری
at the fore در جلوی کشتی
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
foreship دماغه کشتی
flying dutchman شبح کشتی
flag ship کشتی پیشرو
fire ship کشتی اتش زن
ferry boat کشتی گذاره
alee پناهگاه کشتی
air ship کشتی هوایی
inboard داخل کشتی
in the hold در انبار کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com