Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
lullabies
لالایی خواندن
lullaby
لالایی خواندن
lull
لالایی خواندن
lulled
لالایی خواندن
lulling
لالایی خواندن
lulls
لالایی خواندن
Other Matches
lullabies
لالایی
lullaby
لالایی
cradlesong
لالایی
to sing to sleep
با اواز یا لالایی خوابندن
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
read head
هد خواندن راس خواندن
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
reading
خواندن
reading age
سن خواندن
rhapsodiz
خواندن
lip-reads
لب خواندن
lip-read
لب خواندن
lip read
لب خواندن
to take lessons
یا خواندن
read
خواندن
readings
خواندن
reads
خواندن
intoned
خواندن
recitations
از بر خواندن
misread
بد خواندن
misreads
بد خواندن
misreading
بد خواندن
recitation
از بر خواندن
intoning
خواندن
intone
خواندن
intones
خواندن
beatified
مبارک خواندن
unreadable
نامستحق خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
brag
رجز خواندن
beatifying
مبارک خواندن
unreadable
غیرقابل خواندن
perusing
بدقت خواندن
peruses
بدقت خواندن
psalmodize
زبور خواندن
reading span
فراخنای خواندن
bragged
رجز خواندن
spell
پی بردن به خواندن
brags
رجز خواندن
reading station
ایستگاه خواندن
readout
خواندن بازخواندن
spells
پی بردن به خواندن
beatifies
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
bragging
رجز خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
کور خواندن
spelled
پی بردن به خواندن
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
trill
با تحریر خواندن
scans
با وزن خواندن
scanned
با وزن خواندن
scan
با وزن خواندن
cite
به دادگاه خواندن
chortles
سرودوتسبیح خواندن
numerate
خواندن یاشمردن
to go to school
درس خواندن
to glance
بشتاب خواندن
to fling down the gauntlet
بمبارزه خواندن
to call to witness
بگواهی خواندن
chortled
سرودوتسبیح خواندن
trilled
با تحریر خواندن
trills
با تحریر خواندن
peruse
بدقت خواندن
chortling
سرودوتسبیح خواندن
misread
غلط خواندن
misreading
غلط خواندن
misreads
غلط خواندن
to song a song
سرود خواندن
citing
به دادگاه خواندن
perused
بدقت خواندن
to read out
بلند خواندن
cites
به دادگاه خواندن
cited
به دادگاه خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
chortle
سرودوتسبیح خواندن
chitter
اواز خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
r/w
خواندن- نوشتن
quirister
باجمع خواندن
criminate
مجرم خواندن
parallel reading
خواندن موازی
readability
قابلیت خواندن
read strobe
بارقه خواندن
cantillate
با اواز خواندن
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
bastardize
حرامزاده خواندن
read pulse
تپش خواندن
read head
نوک خواندن
raw head
نوک خواندن
destructive read
خواندن مخرب
read/write
خواندن- نوشتن
reading disability
ناتوانی در خواندن
reading habit
عادت خواندن
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
criminiate
مرجم خواندن
boast
رجز خواندن
boasted
رجز خواندن
boasts
رجز خواندن
reading quotient
بهر خواندن
reading rate
سرعت خواندن
readable
قابل خواندن
rehearsals
تمرین از بر خواندن
reading speed
سرعت خواندن
rehearsal
تمرین از بر خواندن
chanted
سرود یا اهنگ خواندن
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
chants
سرود یا اهنگ خواندن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
chanting
سرود یا اهنگ خواندن
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
read restore cycle
چرخه خواندن و ترمیم
chant
سرود یا اهنگ خواندن
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
photodigital memory
خواندن چند بار
reciting
با صدایی موزون خواندن
orate
نطق کردن خواندن
recites
با صدایی موزون خواندن
nondestructive
خواندن غیر مخرب
recited
با صدایی موزون خواندن
recite
با صدایی موزون خواندن
paganize
کافرو زندیق خواندن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
psalms
سرود مذهبی خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
literacy
قادر به خواندن بودن
to strike up
خواندن یازدن اغازکردن
to study for the bar
درس حقوق خواندن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
to tune up
خواندن ونواختن اغازکردن
To read someone s mind (thoughts).
فکر کسی را خواندن
skim
بطور سطحی خواندن
skimmed
بطور سطحی خواندن
studies
درس خواندن خوانش
skims
بطور سطحی خواندن
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
see through
<idiom>
فکر کسی را خواندن
vocal
اوازی ویژه خواندن
studying
درس خواندن خوانش
study
درس خواندن خوانش
vocals
اوازی ویژه خواندن
when reading a book
در حال خواندن کتابی
invited
خواندن وعده گرفتن
sings
سرود خواندن سراییدن
sing
سرود خواندن سراییدن
invites
خواندن وعده گرفتن
to get wise to someone
<idiom>
دست کسی را خواندن
sing
تصنیف اواز خواندن
invite
خواندن وعده گرفتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
to serve with a summons
با خواست برگ خواندن
the three r's
خواندن ونوشتن وحساب
speak one's piece
<idiom>
فکر کسی را خواندن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
to choir a hymn
سرودی راباهم خواندن
literacy
سواد خواندن ونوشتن
sings
تصنیف اواز خواندن
he could read the future
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
rwm
حافظه خواندن و نوشتن emory
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
t i. afauit to a person
کسی را خطا کار خواندن
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
singsong
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
image interpreter
متخصص خواندن عکس هوایی
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
monroe diagnostic reading test
ازمون تشخیص خواندن مونرو
to read over something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
choir loft
جای مخصوص خواندن کلیسا
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
to read off
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
burn the midnight oil
<idiom>
تا دیر وقت درس خواندن
To drum something into someones head .
مطلبی را به گوش کسی خواندن
to spell out
بزحمت خواندن یا هجی کردن
to read through something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reads
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
Random-access memory
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
to swot
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to cram
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to mug up
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
clean
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com