English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
electrometer tule لامپ الکتریسیته سنج
electrometer valve لامپ الکتریسیته سنج
Other Matches
incandescent lamp لامپ برقی دارای نور سیمابی لامپ نئون
image dissector tube لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
creepage مد الکتریسیته
electricity الکتریسیته
positive electricity الکتریسیته مثبت
voltage source منبع الکتریسیته
electric conductor هادی الکتریسیته
inductive capacity ثابت دی الکتریسیته
electrical quantity مقدار الکتریسیته
electric doublet دو قطبی الکتریسیته
electro physic فیزیک الکتریسیته
brain potential الکتریسیته مغز
electric current جریان الکتریسیته
electric generator مولد الکتریسیته
electric dipole دو قطبی الکتریسیته
electrical مر بوط به الکتریسیته
electric conduction هدایت الکتریسیته
negative electricity الکتریسیته منفی
nuclear electricity الکتریسیته هستهای
static electricity الکتریسیته ساکن
electrically مربوط به الکتریسیته
induced electricity الکتریسیته القائی
animal electricity الکتریسیته بدن
electrostatics الکتریسیته ساکن
magnetoelectric مربوط به الکتریسیته القایی
hot-wire سیم حاوی الکتریسیته
generators وسیله تولید الکتریسیته
generator وسیله تولید الکتریسیته
hot-wires سیم حاوی الکتریسیته
piezo electric effect اثر پیزو- الکتریسیته
hot-wired سیم حاوی الکتریسیته
coulomb واحد اندازه الکتریسیته
hot wire سیم حاوی الکتریسیته
hot-wiring سیم حاوی الکتریسیته
replenishes شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenished شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenish شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
ribbon switch مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
replenishing شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
static الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
watts واحد اندازه گیری الکتریسیته
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
phase difference اختلاف فاز جریان الکتریسیته
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
watt واحد اندازه گیری الکتریسیته
inductivity ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
nonsparking ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
galvanism جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
permittivity واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
conductors مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
conductor مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
hydro electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibels واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
decibel واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
ieee Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
IEC connector استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
three pin plug ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
iee /s 00 مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
isolation مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
positive قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
electrothermal printer چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
lamp bulb لامپ
tubes لامپ
tube لامپ
limiter لامپ اف ام
lamp لامپ
electric lamp لامپ
valves لامپ
valve لامپ
diode لامپ
lamps لامپ
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
meter power supply امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
glow discharge tube لامپ مشتعل
lamp cord سیم لامپ
glow lamp لامپ کنتاکتی
lamp holder سرپیچ لامپ
lamp connector رابط لامپ
lampholder سرپیچ لامپ
loctal base لامپ قفلی
glow discharge cold cathode tube لامپ مشتعل
loktal base لامپ قفلی
geissler tube لامپ گایسلر
mazda lamp لامپ مزدا
mcnally tube لامپ مکنلی
mercury lamp لامپ جیوه
glow tube لامپ مشتعل
glow tube لامپ کنتاکتی
grid glow tube لامپ کنتاکتی
ignitorn لامپ ایگنیترون
image storing tube لامپ ایکونوسکپ
instrument lamp لامپ سنجه ها
inspection lamp لامپ کنترل
industrial tube لامپ تجارتی
incandescent lamp لامپ روشنایی
incandescent lamp لامپ رشتهای
indicator light لامپ سیگنال
vaccum tube lamp لامپ خلاء
high vaccum tube لامپ خلاء
lamp bulb adapter تبدیل لامپ
h lamp لامپ هیدروژنی
hard tube لامپ سخت
glow lamp لامپ نئون
helium lamp لامپ هلیومی
hexod لامپ شش قطبی
hexode لامپ شش قطبی
lamp bulb efficiency بازده لامپ
lamp bulb base پایه لامپ
indicator tube لامپ سیگنال
triode لامپ سه قطبی
thypatron لامپ گازی
thermionic tube لامپ گرمیونایی
tetrode لامپ تترود
tantalum filament lamp لامپ تانتالی
table lamp لامپ استاندارد
strobotron لامپ استروبوسکپی
strobotron لامپ چشمک زن
stroboscopic tube لامپ استروبوسکپی
stroboscopic tube لامپ چشمک زن
spot lamp لامپ با نورمتمرکز
vacuum tube لامپ خلاء
triode لامپ تریود
tube resistance مقاومت لامپ
front lamp لامپ جلو
x ray tube لامپ رونتگن
williams tube لامپ ویلیام
warning light لامپ خطر
vacumm tube لامپ خلاء
vaccum tube لامپ خلاء
two electrode valve لامپ دو قطبی
tungar tube لامپ تانگار
tube voltage ولتاژ لامپ
tube tester لامپ سنج
spot lamp لامپ موضعی
single contact lamp لامپ تک کنتاکتی
signal lamp لامپ سیگنال
pentode لامپ پنتود
peanut tube لامپ بادامی
power output tube لامپ خروجی
output tube لامپ خروجی
nitrogen lamp لامپ ازت
nernst lamp لامپ نرنست
neon lamp لامپ نئون
multiple unit valve لامپ مرکب
miniature lamp لامپ مینیاتوری
metal lamp لامپ فلزی
mercury vapor lamp لامپ جیوهای
pool tube لامپ مایع
pool cathode tube لامپ مایع
picture tube لامپ تصویر
top cap شاخک لامپ
side contact شاخک لامپ
selectron لامپ گزینش
sealing in اببندی لامپ
roentgen tube لامپ رونتگن
reactance tube لامپ راکتانس
radio tube لامپ رادیو
projector lamp لامپ پروژکتور
projection tube لامپ تصویر
pool rectifier لامپ مایع
pocket lamp لامپ کوچک
pilot lamp لامپ پیلوت
pilot lamp لامپ کنترل
pilot lamp لامپ خبر
mercury pool tube لامپ مایع
baffle تیغه لامپ
d.c. lamp لامپ آنالوگ
valve لامپ سوپاپ
valves لامپ سوپاپ
electric bulb لامپ الکتریکی
elctron tube لامپ الکترونیکی
flashlight لامپ عکاسی
flashlights لامپ عکاسی
double filament lamp لامپ دو افروزهای
light bulbs لامپ برق
light bulb لامپ برق
lamps لامپ چراغ
fog lamp لامپ مه شکن
emergency lamp لامپ اضطراری
electron tube لامپ الکترونی
fog lamps لامپ مه شکن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com