English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
nest لانه ساختن
nests لانه ساختن
nidify لانه ساختن
Other Matches
anthill خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
formicarm لانه مورچه لانه مور
formicary لانه مورچه لانه مور
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
nests لانه
pip لانه
nest لانه
dog hole لانه سگ
doh hutch لانه سگ
pipped لانه
pipping لانه
kennel لانه سگ
den لانه
pips لانه
kennels لانه سگ
dens لانه
doghouse لانه سگ
nerds لانه
nerd لانه
hole در لانه کردن
holed در لانه کردن
pigeon-holes لانه کبوتر
holes در لانه کردن
pigeonry لانه کبوتر
termitary لانه موریانه
honeycombs لانه زنبوری
aviaries لانه مرغ
aviary لانه مرغ
piggeries لانه خوک
piggery لانه خوک
vespiary لانه زنبور
holing در لانه کردن
pigeon house لانه کبوتر
homing لانه گروی
honeycomb لانه زنبوری
termitarium لانه موریانه
lair کنام لانه
implantation لانه گیری
cubbyhole لانه کبوتر
kennels لانه روباه
honey combed لانه زنبوری
pigeon hole لانه کبوتر
pigeon-hole لانه کبوتر
pigenhole لانه کبوتر
lairs کنام لانه
kennel لانه کردن
kennel لانه روباه
kennels لانه کردن
nidificate لانه سازی
nest building لانه سازی
nerds اشیانه لانه کردن
nestle لانه کردن اسودن
nerd اشیانه لانه کردن
pillbox لانه توپ ومسلسل
pillboxes لانه توپ ومسلسل
lodges به لانه پناه بردن
lodged به لانه پناه بردن
lodge به لانه پناه بردن
nestles لانه کردن اسودن
duolateral coil پیچک لانه زنبوری
burrows زیرزمین لانه کردن
burrowing زیرزمین لانه کردن
pesthole لانه بیماری ومیکروب
collenchyma بافت لانه زنبوری
cellular brick اجر لانه زنبوری
burrow زیرزمین لانه کردن
nestled لانه کردن اسودن
burrowed زیرزمین لانه کردن
forme لانه یا جای خرگوش
dower لانه خرگوش وغیره
unkennel از سوراخ یا لانه بیرون کردن
unearthing از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearth از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
mason wasp زنبور غیر اجتماعی لانه زی
unearths از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearthed از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
wood boring لانه کننده درمغز چوب
roosted لانه مرغ جای شب بسر بردن
roosts لانه مرغ جای شب بسر بردن
roosting لانه مرغ جای شب بسر بردن
harvest mouse یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
roost لانه مرغ جای شب بسر بردن
hole نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holed نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holing نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holes نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
bolt تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolted تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
house martin یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martins یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
Much as the snake hates the penny-royal, the herb . <proverb> مار از پونه بدش مى آید در لانه اش سبز مى شود .
bolting تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolts تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
honey combing روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
martin نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
cellular لانه زنبوری خانه خانه
manufactures ساختن
fashions مد ساختن
build ساختن
fabrication ساختن
dree ساختن با
builds ساختن
bulid ساختن
carbonize کک ساختن
fashioning مد ساختن
fashioned مد ساختن
confect ساختن
buildings ساختن
pellet حب ساختن
fashion مد ساختن
idolises بت ساختن
minting ساختن
mints ساختن
fabricate ساختن
fabricated ساختن
fabricates ساختن
fabricating ساختن
minted ساختن
mint ساختن
idolising بت ساختن
idolize بت ساختن
produces ساختن
idolized بت ساختن
produced ساختن
idolizes بت ساختن
produce ساختن
idolizing بت ساختن
unifying تک ساختن
unify تک ساختن
unifies تک ساختن
pill حب ساختن
upgrading ساختن
upgrades ساختن
upgraded ساختن
upgrade ساختن
compose ساختن
makes ساختن
make ساختن
pills حب ساختن
create ساختن
invent ساختن
invented ساختن
inventing ساختن
invents ساختن
put up ساختن
put-up ساختن
creating ساختن
idolised بت ساختن
creates ساختن
composes ساختن
to get along ساختن
upbuild ساختن
constructing ساختن
constructed ساختن
remake از نو ساختن
remakes از نو ساختن
constructs ساختن
to go in with ساختن با
generating ساختن
generates ساختن
generate ساختن
set up ساختن
to make a shift ساختن
to make away ساختن
construct ساختن
bridge پل ساختن
miscreate بد ساختن
manufacture ساختن
bridged پل ساختن
forborne ساختن با
bridges پل ساختن
indite ساختن
generated ساختن
manufactured ساختن
to t. up ساختن
diversified گوناگون ساختن
diversify گوناگون ساختن
wet مرطوب ساختن
vitiating ناپاک ساختن
vitiating معیوب ساختن
maximizes بیشینه ساختن
vitiates ناپاک ساختن
diversifies گوناگون ساختن
maximizing بیشینه ساختن
maximized بیشینه ساختن
reconcile راضی ساختن
wetted مرطوب ساختن
to spin yarns داستان ساختن
maximised بیشینه ساختن
wets مرطوب ساختن
maximises بیشینه ساختن
make music آهنگ ساختن
wettest مرطوب ساختن
play music موزیک ساختن
reconciles راضی ساختن
maximising بیشینه ساختن
maximize بیشینه ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com