English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (4 milliseconds)
English Persian
stationary لایتغیر ایستاده
Other Matches
stationary information اطلاعات لایتغیر
parity price قیمت لایتغیر
vertical retort tar قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
standing ایستاده
static ایستاده
standing wave موج ایستاده
stalled tank تانک ایستاده
standing start استارت ایستاده
on stilts بالا ایستاده بل
standee شخص ایستاده
offhand تیراندازی ایستاده
he is on his legs بر پا ایستاده است
stationary state حالت ایستاده
stationary wave موج ایستاده
upright spin چرخش ایستاده
semierect نیمه ایستاده
statically در حال ایستاده یا ساکن
to set گذاشتن [در حالت ایستاده]
standup goalie دروازه بانی ایستاده
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
stand up روی پا ایستادن ایستاده
stand-up روی پا ایستادن ایستاده
perpendicular ستون وار ایستاده
erectly بطور ایستاده یا عمودی
kick turn دور زدن در حالت ایستاده
to set جای دادن [در حالت ایستاده]
step through method تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
I was standing at the street corner . درگوشه خیابان ایستاده بودم
corner-post [پایه ایستاده در سنگ نبش]
offhand position حالت ایستاده در تیر اندازی
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
ashlering [مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
joystick با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joysticks با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
vertical sand drainage زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com