Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
bursting layer
لایههای منفجر کننده
Other Matches
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
deep scattering layer
لایههای منعکس کننده عمق دریا
blaster
منفجر کننده
detonator
منفجر کننده
detonators
منفجر کننده
burster
منفجر کننده
detonating charge
خرج منفجر کننده
burster course
مسیر منفجر کننده
blasting fuze
ماسوره منفجر کننده
primacord net
شبکه منفجر کننده
blasting machine
وسیله منفجر کننده
detonating agent
عامل منفجر کننده
detonation cord
فتیله منفجر کننده
burster tube
لوله منفجر کننده
destructor
منفجر کننده عامل انفجاری
booster
لایی استری منفجر کننده
boosters
لایی استری منفجر کننده
puff
منفجر کردن منفجر شدن
detonate
منفجر شدن یا منفجر کردن
puffing
منفجر کردن منفجر شدن
puffs
منفجر کردن منفجر شدن
detonates
منفجر شدن یا منفجر کردن
detonated
منفجر شدن یا منفجر کردن
burster block
مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
exploded
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodes
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explode
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploding
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodent
منفجر شونده منفجر
contourted strata
لایههای در هم
conformable strata
لایههای همشیب
isothermal layer
لایههای ایزوترمال
twisted strata
لایههای پیچیده
unconformable strata
لایههای دگر شیب
laminitis
اماس لایههای حساس
bursting layer
لایههای سقفی پناهگاه
benthic division
قسمت بندی لایههای دریا
aurora
پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
altitude tints
لایههای رنگ ارتفاع نما در روی نقشه
pedocal
خاک دارای لایههای سخت ومتراکم ذغال
rollers
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
layer tints
هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
SOS
Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود
radial transfer
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
transfers
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transferring
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
logical
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
chapman region
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
burst
منفجر شدن
go off
<idiom>
منفجر شدن
demolished
منفجر کردن
bursts
منفجر شدن
demolish
منفجر کردن
explosive
منفجر شونده
eruptional
منفجر شونده
blow-ups
منفجر کردن
blow-up
منفجر کردن
demolishing
منفجر کردن
fulminated
منفجر شدن
fulminates
منفجر شدن
detonation
منفجر کردن
fulminate
منفجر شدن
set off
منفجر شدن
demolishes
منفجر کردن
detonations
منفجر کردن
unexploded
منفجر نشده
set off
منفجر کردن
buster
منفجر یاخوردکننده
blow up
منفجر کردن
destruct
منفجر کردن
exploded
منفجر شدن ترکیدن
bursts
منفجر کردن انفجار
detonate
منفجر شدن ترکانیدن
detonated
منفجر شدن ترکانیدن
detonates
منفجر شدن ترکانیدن
erumpent
منفجر شونده شکوفنده
explodes
منفجر شدن ترکیدن
explode
منفجر شدن ترکیدن
exploding
منفجر شدن ترکیدن
implode
از داخل منفجر شدن
blow out
پنچری منفجر شدن
burst
منفجر کردن انفجار
burst
انفجار منفجر شدن
bursts
انفجار منفجر شدن
dunnite
نوعی ماده منفجر حساس
backfire
منفجر شدن قبل از موقع
backfired
منفجر شدن قبل از موقع
explosions
ترکش منفجر کردن ترکیدن
backfires
منفجر شدن قبل از موقع
backfiring
منفجر شدن قبل از موقع
dynamite
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamited
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamiting
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamites
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
detonating
محترق شونده منفجر سازنده
explosion
ترکش منفجر کردن ترکیدن
exfoliation
پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
kill
تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills
تلفات منفجر کردن از بین بردن
methylamine
گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
air bedding
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
shuttered fuze
ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
austenitize
سخت کردن لایههای استنیتی ساختار استنیتیکی را سخت کردن
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
flare dud
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
surface of rupture
سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com