Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
the inner layer
لایه درونی
Search result with all words
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
Other Matches
internal furnace
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
dynamically
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
services
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlay
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlays
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
delamination
لایه لایه شدگی
delamination
لایه لایه کردن
lamination
لایه لایه سازی
interlayer
لایه بین دو لایه
delamination
لایه لایه شدن
delaminate
لایه لایه شدن
argillite
خاک رس لایه لایه
gas discharge display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
inward
درونی
in
:درونی
in
درونی
internal
درونی
infelt
درونی
endogenous
درونی
in-
درونی
in-
:درونی
civil
درونی
inmost
درونی
inner
درونی
intrinsic
درونی
tumble home
خم درونی
innermost
درونی
intestine
درونی
intestines
درونی
indoor
درونی
subjective
درونی
inside
درونی
interior
درونی
interiors
درونی
insides
درونی
entophyte
انگل درونی
interoceptor
گیرنده درونی
inner shell electron
الکترون درونی
interior affairs
کارهای درونی
interflow
جریان اب درونی
inner loop
حلقه درونی
inmost thoughts
اندیشههای درونی
logarithmic viscosity number
گرانروی درونی
intercorrelation
وابستگی درونی
indravgnt
جریان درونی
inherent viscosity
گرانروی درونی
inflow
ریزش درونی
inner speech
گفتار درونی
esoteric
رمزی درونی
ingrowth
رویش درونی
enteroceptor
گیرنده درونی
internalization
درونی ساختن
interpolations
براورد درونی
cooptation
انتخاب درونی
interior
درونی درون
endoderm
پرده درونی
dynamic
نیروی درونی
interiors
درونی درون
bal badak
تیغ درونی پا
dynamically
نیروی درونی
pectoral
صدری درونی
pectorals
صدری درونی
interpolation
براورد درونی
ductless gland
غده درونی
endocardium
پرده درونی دل
endophasia
تکلم درونی
endogenous event
رویداد درونی
internalised
درونی کردن
innate
درونی چسبنده
internalises
درونی کردن
internalising
درونی کردن
internalize
درونی کردن
internalized
درونی کردن
internalizes
درونی کردن
internalizing
درونی کردن
indoor
درونی داخلی
interiority
درونی بودن
internal pressure
فشار درونی
internal reflection
انعکاس درونی
the inner layer
چینه درونی
springing of soffit
پاطاق درونی
internal secretion
ترشح درونی
internal temperature
دمای درونی
pore pressure
فشار درونی
loggia
ایوان درونی
internal vibrator
لرزاننده درونی
intrinsic motivation
انگیزش درونی
intrinsic approach
رهیافت درونی
internal work
کار درونی
internality
درونی بودن
spring of intrados
پاطاق درونی
subjectivity
درونی بودن
intrados springing line
پاطاق درونی
intrados
قوس درونی
internal phase
فاز درونی
internal inhibition
بازداری درونی
archivolt
قوس درونی
internal energy
انرژی درونی
aula
حیاط درونی
internal font
فونت درونی
internal force
نیروی درونی
internal friction
اصطکاک درونی
internal conversion
تبدیل درونی
internal command
فرمان درونی
in-fighting
کشمکش درونی
internal consistency
هماهنگی درونی
internal friction
سایش درونی
scarp
دیوار درونی خندق
endocarditis
اماس غشاء درونی دل
inherent
[in]
<adj.>
درونی
[ماندگار]
[ذاتی]
endo arterities
اماس درونی شریان
dynamic pressure
فشار محرکه درونی
Internal energy
انرژی درونی
[فیزیک]
autotelic
دارای قصد درونی
endocarp
حلقه درونی میوه
sacrp
دیوار درونی خندق
psychogenesis
پیدایش نیروی درونی
midland
بین الارضین درونی
mesophyll
بافت درونی برگ
inwarness
بطون درونی بودن
thermionic arc
قوس گرمیونایی درونی
internal hard disk
دیسک سخت درونی
internal consistency coefficient
ضریب همسانی درونی
endospore
غشاء درونی تخم
internal torque
گشتاور نیروی درونی
endosporium
غشاء درونی تخم
enostosis
اماس درونی استخوان
inner work function
انرژی خروج درونی
internal sort
مرتب کردن درونی
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
internal evidence
مدارک یاگواه درونی
inside berm
سکوی شیببر درونی
internalization
درونی یا باطنی کردن
endocrane
سطح درونی جمجمه
endometrium
پرده درونی زهدان
endometritis
اماس درونی زهدان
internist
متخصص داروهای درونی
insides
نزدیک به مرکز بخش درونی
escarp
سرازیری درونی خندق یاخاکریز
interoceptive
وابسته به انگیزش وتحریک درونی
internal friction
مالش درونی سایش داخلی
internal ophthalmia
اماس درونی تخم چشم
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
endocardial
وابسته به پرده درونی دلhypoblast
inside
نزدیک به مرکز بخش درونی
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
extruded corner
[پیش آمدگی گوشه درونی]
auscultator
گوش کننده صداهای درونی بدن
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
entoptics
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
integrated
مودمی که بخش درونی سیستم باشد
field glass
عدسی درونی دوربین یاذره بین
intramural
واقع در این سوی دیوارها درونی
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
locks
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
tier
لایه
lamellar
لایه لایه
lamellose
لایه لایه
layer line
خط لایه
provine
لایه
ribband
لایه
substrate
لایه
stuffless
بی لایه
tiers
لایه
shells
لایه
yards
لایه
layer
لایه
layers
لایه
coat
لایه
coated
لایه
coatings
لایه
coats
لایه
shell
لایه
shelling
لایه
padding
لایه
three-ply
سه لایه
leaf
لایه
riband
لایه
beds
لایه
three ply
سه لایه
ribands
لایه
ribbands
لایه
coursed
لایه
courses
لایه
bed
لایه
stratum
لایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com