English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
thermocline لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
Other Matches
deep scattering layer لایههای منعکس کننده عمق دریا
layer depth عمق لایه اول اب دریا
reflector منعکس کننده
reflectors منعکس کننده
baffles صفحه منعکس کننده
baffled صفحه منعکس کننده
barrel reflector منعکس کننده لوله
abat voix منعکس کننده صدا
baffle صفحه منعکس کننده
baffling صفحه منعکس کننده
relucent منعکس کننده نور متشعشع
layer tints هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
barrel reflector منعکس کننده وضع داخل لوله
balloon reflector بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
periscope منعکس کننده نور دریچه دید
periscopes منعکس کننده نور دریچه دید
levelling course لایه تسطیح کننده
delineascope پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
self reflexive منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
side reflector منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
reflectors جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector جسم منعکس کننده جسم صیقلی
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
coax کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
blanket course لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
delaminate لایه لایه شدن
delamination لایه لایه شدگی
lamination لایه لایه سازی
interlayer لایه بین دو لایه
delamination لایه لایه شدن
argillite خاک رس لایه لایه
delamination لایه لایه کردن
baffling منعکس
reflected منعکس
baffle منعکس
baffled منعکس
baffles منعکس
reflects منعکس شدن
ring with منعکس کردن
images منعکس کردن
reactive منعکس شونده
reflect منعکس شدن
resounds منعکس کردن
resounded منعکس کردن
image منعکس کردن
reflecting منعکس شدن
resound منعکس کردن
reflective بازتابنده منعکس سازنده
re echo دوباره منعکس شدن
reecho دوبار منعکس شدن
reflectional بازتابنده منعکس سازنده
reflectively بطور منعکس شونده
indirect lighting نور منعکس شده
reflected binary code رمز دودویی منعکس شده
mirrors دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
catoptric وابسته به ایینه ونور منعکس شده
mirror دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
camera lucida [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
rebound دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
rebounded دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
backgrounds نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
mach stem جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
shells لایه
riband لایه
coat لایه
ribands لایه
shelling لایه
provine لایه
lamellar لایه لایه
lamellose لایه لایه
ribbands لایه
shell لایه
leaf لایه
layer لایه
coated لایه
coatings لایه
padding لایه
coats لایه
yards لایه
yard لایه
course لایه
coursed لایه
courses لایه
tier لایه
substrate لایه
strata لایه ها
tiers لایه
layer line خط لایه
three ply سه لایه
layers لایه
three-ply سه لایه
beds لایه
bed لایه
stuffless بی لایه
ribband لایه
stratum لایه
hologram تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
holograms تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
wearing course لایه رویی
layering لایه بندی
hard layer لایه سخت
sublevel زیر لایه
hard layer لایه سفت
reversing layer لایه واگردان
subfloor لایه زیر کف
pad لایه پشتی
sand layer لایه ماسه
bioderm لایه زنده
pads لایه پشتی
sub grade لایه زیرین
stratification لایه بندی
soil horizon لایه خاک
traprock لایه بازالتی
surfacing لایه پوشش
ionosphere لایه یونسفر
priming لایه اول
magnetic layer لایه مغناطیسی
substrate زیر لایه
stratosphere لایه- سپهر
superstratum ابر لایه
base course لایه شالوده
lamella لایه صفحه
limnetic zone لایه نورگیر اب
substratum زیر لایه
binder course لایه استر
top layer لایه فوقانی
barrier layer لایه سدی
surface course لایه رویی
layer of rock لایه سنگی
subsell زیر لایه
basaltic stratum لایه بازالتی
insulated layer لایه عایق
impervious blanket لایه ناتراوا
impervious blanket لایه نفوذناپذیر
in layers در چند لایه
intermediate layer لایه میانی
the inner layer لایه درونی
silt layer لایه لای
acid lining لایه اسیدی
multilayer چند لایه
oxide film لایه اکسیدی
plying لایه کاغذ
depletion layer تهی لایه
bedding لایه زیرین
zonate لایه دار
drainage course لایه زهکش
thin film لایه نازک
energy shell لایه انرژی
carbon deposite لایه کربن
undercoat زیر لایه
outer shell لایه والانس
pervious blanket لایه زهکش
laminated لاله لایه
priming layer لایه استری
boundary layer لایه مرزی
selected material لایه فرم
stripping برداشت لایه رو
stripping تراش لایه رو
bottom layer لایه مشترک
damp proof course= لایه نمبند
damp proof course= لایه نمگیر
blocking layer لایه سدی
energy stage لایه انرژی
confining layer لایه فشارزا
overburden لایه سربار
plasterboard لایه گچی
frost blanket course لایه ضد یخ قشر ضد یخ
strands لایه رودخانه
filter layer لایه صافی
filter layer لایه پالایش
five ply پنج لایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com