English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
flashproof لباس ضد شعله
Other Matches
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
lurid شعله تیره شعله دودنما
luridly شعله تیره شعله دودنما
flare شعله زنی شعله
flares شعله زنی شعله
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
flamy شعله ور
aphlogistic بی شعله
bonefire شعله
flaring شعله ور
inflammable شعله ور
flaming شعله ور
flameproof ضد شعله
afire شعله ور
flameless بی شعله
flame شعله
flames شعله
flashproof ضد شعله
aflame شعله ور
ingle شعله
alight شعله ور
flame proof ضد شعله
heating flame شعله
alighted شعله ور
alighting شعله ور
alights شعله ور
flamboyant شعله مانند
flamboyant شعله دار
twin jet blowpipe مشعل دو شعله
flashback برگشت شعله
torch cutting [برشکاری شعله ای]
white flame شعله سفید
calenture شعله ور شدن
commissioning pennant پرچم شعله
falmethrower شعله افکن
oxidizing flame شعله اکساینده
flamy شعله مانند
oriflamme شعله زرین
neutral flame شعله خنثی
flareback پس زهنی شعله
lurid flame شعله دودنما
lurid flame شعله تیره
flash suppressor شعله پوش
flame test محک شعله
positive glow شعله اندی
fire point نقطه شعله
fire thrower شعله افکن
flame thrower شعله افکن
flame damper شعله خفه کن
reducing flame شعله احیاگر
flame holder شعله نگهدار
gaslight شعله گاز
positive glow شعله مثبت
flashless charges خرج بی شعله
backfire پس زدن شعله
backfiring پس زدن شعله
flashbacks برگشت شعله
anode glow شعله اندی
flashback پس زدن شعله
flashbacks پس زدن شعله
backfires پس زدن شعله
backfired پس زدن شعله
inflammation شعله ور سازی
reducer کم کننده شعله یا حرارت
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
inflammable قابل شعله ورشدن
flame harden با شعله سخت کردن
powder cutting برش توسط شعله
flame scraf با شعله پهن کردن
flameproof عایق شعله ضد اتش
oxy hydrogen flame شعله اکسی ئیدروژن
muzzle bell شعله پوش شیپوری
flashless charges خرج کم کننده شعله
flash reducer کم کننده شعله باروت
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
backblast شعله عقب نشینی
flashback screen توری مانع شعله
blind coal زغال سنگ بی شعله
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
multi jet blowpipe بوری چند شعله
multi flame burner اجاق چند شعله
muzzle brake شعله پوش لوله توپ
whiffle نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
flame شعله زدن زبانه کشیدن
flames شعله زدن زبانه کشیدن
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
to burn blue شعله یا نور ابی دادن
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
flareback اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
flashed برق زدن ناگهان شعله ور شدن
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashed ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
carburizing flame شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
napalms ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
clothing لباس
frou frou خش خش لباس
nightgown لباس شب
nightgowns لباس شب
bibandtucker لباس
costumes لباس
costume لباس
rosette گل لباس
dressing لباس
dressings لباس
evining dress لباس شب
accouterment لباس
accouterments لباس
acoutrement لباس
rosettes گل لباس
clobbers لباس
clobber لباس
flannel لباس
out fit لباس
outwall لباس تن
costume لباس
garb لباس
attire لباس
flannels لباس
vestment لباس
untented بی لباس
oilskins لباس ضد اب
clobbering لباس
clobbered لباس
donkey jacket لباس
costumes لباس ها
bathhouse لباس کن
vesture لباس
skirted دامن لباس
skirt دامن لباس
Clinging clothes. Tight-fitting dress. لباس چسب تن
skirts دامن لباس
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
put on <idiom> لباس پوشیدن
to dress up لباس پوشیدن
academicals لباس دانشگاهی
academic costume لباس دانشگاهی
zipper زیب لباس
knitwear لباس کشباف
zippers زیب لباس
antiblackout suit لباس ضد فشار اب
ankle monitor لباس ردیاب
ankle bracelet لباس ردیاب
wet suit لباس غواصی
dry suit لباس غواصی
electronic tag لباس ردیاب
tether لباس ردیاب
wet suits لباس غواصی
tuxedo لباس رسمی
tuxedos لباس رسمی
costume لباس محلی
costumes لباس محلی
silk لباس ابریشمی
habilitate لباس پوشیده
print dress لباس چیتی
rainwear لباس بارانی
robe de chambre لباس خانه
ski suit لباس اسکی
slack suit لباس راحتی
slopwork لباس دوخته
finical خوش لباس
fearnought suit لباس نسوز
smoking jacket لباس اسموکینگ
exposure suit لباس محافظ
survival suit لباس نجات
driss uniform لباس رسمی
dressed in white لباس سفیدپوشیده
playsuit لباس ورزش
pajama لباس خواب
habiliments لباس مخصوص
habiliment لباس زیبا
gratuitous issue لباس پیشکش
garderobe اشکاف لباس
gaberdine لباس پوشش
flight gear لباس پرواز
haute couturer طراح لباس
kiyi برس لباس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com