English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Borrowed garments never fit well . <proverb> لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
Other Matches
petite زن یا لباس کوچک اندازه
misifit لباس خارج از اندازه
It is a perfect fit. کاملا" اندازه است ( لباس ،کفش وغیره )
loaning عاریه واژه عاریه
loan عاریه واژه عاریه
loans عاریه واژه عاریه
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
when hell freezes over <idiom> هرگز
second hands عاریه
not for an instant هرگز
neer هرگز
second hand عاریه
lending عاریه
free loan of non fungible things عاریه
over one's dead body <idiom> هرگز
never هرگز
anonyme نام عاریه
anonym نام عاریه
lend عاریه دادن
lends عاریه دادن
nulipara زن هرگز نزاییده
never more هرگز دیگر
nevermore هرگز دیگر
have the lend of عاریه گرفتن
ever- هرگز هیچ
borrowed plumes پیرایه عاریه
lendable عاریه دادنی
borrows عاریه گرفتن
loanword واژه عاریه
loaner عاریه دهنده
borrow عاریه گرفتن
Eternal (everlasting)life. ابدا" (هرگز ) !
borrowed عاریه گرفتن
ever هرگز هیچ
guaranteed loan عاریه مضمونه
the jealouse never had tranquillity. <proverb> یسود هرگز نیاسود .
nom de guerre اسم عاریه تخلص
loaning عاریه وام دادن
loans عاریه وام دادن
loan عاریه وام دادن
borrowers عاریه گیرنده مقترض
nonwinner هرگز برنده نشده
borrower عاریه گیرنده مقترض
Better late then never. <proverb> تاخیر بهتر از هرگز است .
he never saw a lion او هرگز شیر ندیده است
he has never seen a lion او هرگز شیر ندیده است
loan عاریه دادن قرض کردن
that will be the day <idiom> چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
loans عاریه دادن قرض کردن
loaning عاریه دادن قرض کردن
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
lending library کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
I could never make her understand . هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
lending libraries کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
I never saw anything like it. من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
to plume oneself on something برای چیز جزئی یا عاریه بالیدن
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
Better late than never! <proverb> دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never. <proverb> دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
A tale never loses in the telling . <proverb> یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb> گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
Not on your life ! هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
an impersonal deity خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
A watched pot never boils. <proverb> چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Time and tide wait for no man . <proverb> زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
heaps مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heap مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heaping مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
gage اندازه وسیله اندازه گیری
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
Never spend money before you have earned it. هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
gauge اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
loans قرض دادن عاریه دادن
loaning قرض دادن عاریه دادن
lend عاریه دادن اجاره دادن
loan قرض دادن عاریه دادن
lends عاریه دادن اجاره دادن
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
vestment لباس
untented بی لباس
bibandtucker لباس
nightgowns لباس شب
out fit لباس
attire لباس
outwall لباس تن
nightgown لباس شب
garb لباس
clobber لباس
flannels لباس
dressing لباس
vesture لباس
clobbered لباس
clobbering لباس
evining dress لباس شب
clobbers لباس
flannel لباس
dressings لباس
frou frou خش خش لباس
acoutrement لباس
rosette گل لباس
donkey jacket لباس
rosettes گل لباس
costumes لباس
oilskins لباس ضد اب
clothing لباس
costume لباس
bathhouse لباس کن
accouterment لباس
costumes لباس ها
accouterments لباس
costume لباس
slashes چاک لباس
pinned گیره لباس
rag لباس مندرس
to a onself لباس زیباپوشیدن
slash چاک لباس
the long robe لباس قضائی
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
underclothes لباس زیر
slashed چاک لباس
clothes tree چنگک لباس
robe de chambre لباس خانه
underwear لباس زیر
put on <idiom> لباس پوشیدن
Clinging clothes. Tight-fitting dress. لباس چسب تن
spacesuits لباس فضایی
spacesuit لباس فضایی
necklines گردن لباس
seams درز لباس
neckline گردن لباس
toggery لباس فروشی
zippers زیب لباس
zipper زیب لباس
tou book لباس تکواندو
menswear لباس مردانه
knitwear لباس کشباف
tunicle لباس کوتاه
rainwear لباس بارانی
sportswear لباس ورزش
liveries لباس مستخدم
seam درز لباس
academicals لباس دانشگاهی
clothier لباس فروش
garb لباس پوشانیدن
gown روپوش لباس شب
gowns روپوش لباس شب
academic costume لباس دانشگاهی
skirt دامن لباس
sportswear لباس خودمانی
attire لباس پوشاندن
sportswear لباس راحت
to dress up لباس پوشیدن
rags لباس مندرس
smoking jacket لباس اسموکینگ
disguise لباس مبدل
disguised لباس مبدل
rigs لوازم لباس
disguises لباس مبدل
disguising لباس مبدل
woolie لباس پشمی
asbestos kit لباس نسوز
antiblackout suit لباس ضد فشار اب
gash خوش لباس
gashed خوش لباس
doffs لباس کندن
doffing لباس کندن
slopwork لباس دوخته
undergarments لباس بزیر
battle dress لباس ضدگلوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com