English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
spacesuit لباس فضایی
spacesuits لباس فضایی
Other Matches
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
space ship کشتی فضایی سفینه فضایی
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
spacial فضایی
cubic فضایی
spatila فضایی
isometrics فضایی
isometric فضایی
three-dimensional فضایی
spatial فضایی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
space isomerism همپاری فضایی
space isomerism ایزومری فضایی
stereoisomerism همپاری فضایی
spacecraft سفینه فضایی
space platform ایستگاه فضایی
stereoisomerism ایزومری فضایی
steric hindrance ممانعت فضایی
steric effect اثر فضایی
space lattice شبکه فضایی
stereochemistry شمیی فضایی
ionospheric wave موج فضایی
steremer ایزومر فضایی
solid geometry هندسه ی فضایی
space geametry هندسه فضایی
space defense پدافند فضایی
space error خطای فضایی
solid geometry هندسه فضایی
solid angle زاویه فضایی
soild angle زاویه فضایی
cubic measure اندازه فضایی
sky wave موج فضایی
sky lab ازمایشگاه فضایی
avionics ارتباطات فضایی
Star Wars جنگ فضایی
space flight پرواز فضایی
spatiotemporal فضایی وحال
spaceman مسافر فضایی
spacemen مسافر فضایی
spaceport پایگاه فضایی
spaceframe قاب فضایی
space perception ادراک فضایی
space time اتوبوس فضایی
spatial threshold استانه فضایی
space ship سفینه فضایی
space stations ایستگاه فضایی
space stations پایگاه فضایی
space station ایستگاه فضایی
clearing out [of a place] تخلیه [فضایی]
space station پایگاه فضایی
space time شاتل فضایی
space relations روابط فضایی
space shuttles سفینه فضایی
space shuttles شاتل فضایی
spatial ability توانایی فضایی
spatiotemporal فضایی و زمانی
spatiomotor فضایی- حرکتی
space shuttle شاتل فضایی
spatiality حالت فضایی
spatial visualization تجسم فضایی
space shuttle سفینه فضایی
spatial symbolism نمادگری فضایی
configurations ارایش فضایی
configuration ارایش فضایی
space medicine پزشکی فضایی
spatial digitaizer دیجیتایذر فضایی
stereoisomer همپار فضایی
space platform پایگاه فضایی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
spatial orientation موقعیت یابی فضایی
space vehicle وسیله نقلیه فضایی
space orientation موقعیت یابی فضایی
three dimensional direction finding جهت یابی فضایی
spatial data management مدیریت داده فضایی
stereo chemistry مبحث شیمی فضایی
illusion of space القاء خاصیت فضایی
unit solid angle زاویه واحد فضایی
spatial information اطلاعات فضایی [فاصله ای]
spacial information اطلاعات فضایی [فاصله ای]
module قسمتی از سفینه فضایی
closo packed hexagonal space lattice شبکه فضایی شش وجهی
modules قسمتی از سفینه فضایی
cartesian coordinates سیستم مختصات سه بعدی فضایی
International Space Station [ISS] ایستگاه فضایی بین المللی
footprints فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
body centered بطور فضایی متمورکز شده
footprint فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
light-well [فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
out of <prep.> بیرون از [فضایی یا فاصله ای] [امکانات]
stereoirregular polymer بسپار بدون نظم فضایی
image کپی دقیق از فضایی از حافظه
images کپی دقیق از فضایی از حافظه
cm فضایی از حافظه که محل آن به سرعت
blankest فضایی در فرم که باید کامل شود
diffused درچز چیزی روی فضایی ازماده
diffusing درچز چیزی روی فضایی ازماده
configurations ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
hypergeometric مربوط به هندسه فوق مقیاسات فضایی
blank فضایی در فرم که باید کامل شود
spacecraft سفینه فضایی ship space : syn
square radian استرادیان [یکای زاویه فضایی ] [ریاضی]
diffuses درچز چیزی روی فضایی ازماده
minnesota spacial relations test ازمون روابط فضایی مینه سوتا
diffuse درچز چیزی روی فضایی ازماده
arithmetic فضایی در حافظه که عملوند ها را ذخیره میکند
spadat سیستم ردیابی و اکتشاف سفینههای فضایی
configuration ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
steradian [sr] استرادیان [یکای زاویه فضایی ] [ریاضی]
indenting شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
astrophotography عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
indent شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
flattest فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
flat فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
buckets فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bucket فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bounds محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
bioastronautics مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
baying فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
floated فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
float فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
reserved character فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
register فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
pugging خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
shuttled رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
registers فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
registering فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
shuttles رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
floats فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
bayed فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bay فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
courier نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
couriers نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
bays فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
mark کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
shuttle رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
marks کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
responses فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
buffer فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
drive bay فضایی درون پوشش کامپیوتر که درایو دیسک نصب شده است
orbital injection دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
fullest انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
perigee نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
full انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
response فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
density حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
densities حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
workings فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
working فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
attitude motor موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
crunching متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
spasur سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
fixes فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
fix فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
reentry vehicle مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
workspace فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
central فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
images فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
frame 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
costumes لباس
frou frou خش خش لباس
clobber لباس
clobbered لباس
costume لباس
nightgown لباس شب
nightgowns لباس شب
clobbering لباس
evining dress لباس شب
attire لباس
bathhouse لباس کن
bibandtucker لباس
garb لباس
acoutrement لباس
donkey jacket لباس
accouterments لباس
rosettes گل لباس
accouterment لباس
clothing لباس
costumes لباس ها
clobbers لباس
flannel لباس
vestment لباس
untented بی لباس
oilskins لباس ضد اب
costume لباس
dressing لباس
vesture لباس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com