English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
Other Matches
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
windproof مقاوم در مقابل باد
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
relative humidity رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
frigidly با برودت
cryogenics برودت شناسی
optimum moisture رطوبت بهینه رطوبت مناسب
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
tolerant مقاوم
resister مقاوم
resistant مقاوم
refractory مقاوم
plasma plating مقاوم
resistors مقاوم
resisters مقاوم
renitent مقاوم
resistor مقاوم
water resistant مقاوم در برابر اب
forcing cone مخروط مقاوم
hardened site پایگاه مقاوم
weatherproof مقاوم در برابرهوا
rigid cores هستههای مقاوم
resistive force نیروی مقاوم
stabile مقاوم در برابرگرما
moment of resistence لنگر مقاوم
adamant مقاوم یکدنده
resisting moment لنگر مقاوم
stand up <idiom> مقاوم بودن
adamantly مقاوم یکدنده
counterpoise نیروی مقاوم
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
drag force نیروی مقاوم حرکت
lightfast مقاوم در برابر نور
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
creep resistant مقاوم در برابر خزش
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
damp رطوبت
wetted رطوبت
wettest رطوبت
dampers رطوبت
dampest رطوبت
wets رطوبت
wet رطوبت
miosture رطوبت
moisteness رطوبت
moisture رطوبت
precipitation رطوبت
humidity رطوبت
moistness رطوبت
precipitation در صد رطوبت
humidity of the atmosphere رطوبت جو
dampness رطوبت
Humidifier رطوبت زن
dewiness رطوبت
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
free moisture رطوبت سطحی
permeable رطوبت پذیر
impermeable رطوبت ناپذیر
mustiness بوی رطوبت
sebaceous humour رطوبت شحمی
humidity میزان رطوبت
hydrometer رطوبت سنج
humidity چگالی رطوبت
capillaries رطوبت موئینهای
humidity غلظت رطوبت
soil moisture رطوبت خاک
synovia رطوبت مفصلی
moisture content مقدار رطوبت
surface moisture رطوبت سطحی
moisture determination تعیین رطوبت
specific humidity رطوبت ویژه
hygrometry رطوبت سنجی
hygrometer رطوبت سنج
the vitreoud humour رطوبت زجاجیه
precipitation میزان رطوبت
water proof رطوبت ناپذیر
water content درصد رطوبت
relative humidity رطوبت نسبی
air dry بدون رطوبت
air humidity رطوبت هوا
air moisture رطوبت هوا
hygroscope رطوبت نما
psychrometer رطوبت سنج
humidification رطوبت افزایی
desicant رطوبت گیر
dehumidification رطوبت زدایی
mesic نیازمند به رطوبت
dehumidify رطوبت گرفتن
absolute humidity رطوبت مطلق
capillary رطوبت موئینهای
free moisture رطوبت ازاد
hygrosensitive حساس به رطوبت
hygrophyte گیاه رطوبت گرای
hygroscopic moisture رطوبت موجود در هوا
to fog off دراثر رطوبت پوسیدن
groundsheets فرش رطوبت ناپذیر
groundsheet فرش رطوبت ناپذیر
wettish رطوبت دار خیس
absolute humidity of gas رطوبت مطلق گاز
aqueous corrosion پوسیدگی در اثر رطوبت
silica gel ماده جاذب رطوبت
dampens رطوبت پیدا کردن
hyalitis ورم رطوبت زجاجی
dampening رطوبت پیدا کردن
dampen رطوبت پیدا کردن
hyalitis اماس رطوبت شیشهای
equilibrium moisture content درصد رطوبت متعادل
dampened رطوبت پیدا کردن
hygrology گفتار در رطوبت هوا
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
permeable قابل عبور دادن رطوبت
permeability قابلیت عبور دادن رطوبت
unavailable water رطوبت غیر قابل استفاده
humectant مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
optimum moisture content درصد رطوبت مناسب خاک
intravitreous واقع در درون رطوبت شیشهای
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
hygrometer الات وادوات سنجش رطوبت هوا
deformation due to moisture and tempratu تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
damp land pit curing نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
mags ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mag ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
hygrograph دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
humidistat اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
at the front <adv.> در مقابل
as opposed to در مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
in front <adv.> در مقابل
fore <adv.> در مقابل
at front <adv.> در مقابل
opposites مقابل
titles مقابل
title مقابل
as compared to در مقابل
vis a vis مقابل
vis-a-vis مقابل
versus در مقابل
versus prep در مقابل
in consideration of در مقابل
anti در مقابل
opposed مقابل
opposite مقابل
in the front <adv.> در مقابل
counterweights وزنه مقابل
contrary مقابل خلاف
counterpoint نقطه مقابل
on payment در مقابل وجه
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
opposite the house مقابل خانه
dead against درست مقابل
counterweight وزنه مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com