English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
poutingly لب کلفت کنان
Other Matches
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
rejoicingly شادی کنان وجد کنان
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
lingeringly فس فس کنان
vacillatingly دل دل کنان
afoam کف کنان
mutteringly من من کنان
murmuringly غر غر کنان
remonstratingly نکوهش کنان
remonstratingly تعرض کنان
repinningly لندلند کنان
reprovingly سرزنش کنان
cock-a-hoop شادی کنان
questioningly پرسش کنان
twittingly سرزنش کنان
saunteringly ولگردی کنان
scoffingly ریشخند کنان
flashily جلوه کنان
lingeringly درنگ کنان
on the run شلوق کنان
rejoicingly خوشی کنان
refelectingly اندیشه کنان
minaciously تهدید کنان
murmuringly ناله کنان
pantingly ارزو کنان
louringly اخم کنان
ponderingly اندیشه کنان
lingeringly معطل کنان
loiteringly درنگ کنان
procrastinatingly تعلل کنان
pulingly ناله کنان
ragingly شورش کنان
mockingly ریشخند کنان
railingly بدحرفی کنان
lurkingly کمین کنان
sneeringly ریشخند کنان
menacingly تهدید کنان
exultingly خوشی کنان
wonderingly تعجب کنان
fawningly مداهنه کنان
wailingly ناله کنان
wailingly شیون کنان
insultingly توهین کنان
intriguingly دسیسه کنان
glozingly تاویل کنان
surprisedly تعجب کنان
exultantly خوشی کنان
mincingly ناز کنان
vituperatively سرزنش کنان
insinuatingly اشاره کنان
haltingly تامل کنان
gyringly گردش کنان
grumblingly شکایت کنان
jumpingly پرش کنان
whiningly ناله کنان
jokingly شوخی کنان
under one's breath <idiom> نجوا کنان
groaningly ناله کنان
at pause مکث کنان خاموش
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
friskiest جست وخیز کنان
frisky جست وخیز کنان
jumpingly جست وخیز کنان
friskier جست وخیز کنان
dramatis personoe صورت بازی کنان
repinningly ناله کنان بادلتنگی
revilingly بدگویان فحاشی کنان
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
on the run بهر سو دوان دوندگی کنان
skips رقص کنان حرکت کردن
skipped رقص کنان حرکت کردن
fleeringly استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
interposingly مداخله کنان بطور معترضه
haltingly درنگ کنان ازروی دودلی
skip رقص کنان حرکت کردن
blobber کلفت
labrose لب کلفت
chamberer کلفت
handmaid کلفت
hand maid کلفت
biddy کلفت
femme de chambre کلفت
maidservant کلفت
ladys maid کلفت
bonne کلفت
chamber maid کلفت
molls کلفت
servant maid کلفت
handmaidens کلفت
handmaiden کلفت
chambermaids کلفت
chambermaid کلفت
charwoman کلفت
trull کلفت
thickest کلفت
thicker کلفت
thick کلفت
swabber کلفت
heavy-set کت و کلفت
tirewoman کلفت
burly کلفت
squatty کلفت
stocky کلفت
stockiest کلفت
stockier کلفت
charwomen کلفت
moll کلفت
woman کلفت
housemaid کلفت
housemaids کلفت
incrassate کلفت کردن
incrassate کلفت شدن
thick warp نخ تار کلفت
doubling کلفت ریسی
inspissate کلفت کردن
thick weft نخ پود کلفت
impassive پوست کلفت
moppy کلفت بلند
pachydermatous پوست کلفت
pachydrmatous پوست کلفت
parlour maid کلفت سرمیز
roughneck گردن کلفت
junk board مقوای کلفت
muslinet مشمش کلفت
stiff necked گردن کلفت
thick skinned پوست کلفت
odalisque کلفت یا صیغه
waitress ندیمه کلفت
ancilla پیشخدمت زن کلفت
blunting کلفت کردن
hawsers طناب کلفت
hawser طناب کلفت
ruffians گردن کلفت
bluntest کلفت کردن
ruffian گردن کلفت
girls دوشیزه کلفت
girl دوشیزه کلفت
blunter کلفت کردن
blunted کلفت کردن
blunt کلفت کردن
plank تخته کلفت
yaks گاومیش دم کلفت
yak گاومیش دم کلفت
thickset تنگ کلفت
stodgy گردن کلفت
gold foil زرورق کلفت
hoodman blind گردن کلفت
waitresses ندیمه کلفت
thicken کلفت ترشدن
thickens کلفت ترشدن
thickening کلفت سازی
thicken کلفت کردن
thick-skinned پوست کلفت
dumpy گردن کلفت
thickened کلفت کردن
thickened کلفت ترشدن
blunts کلفت کردن
box coat پالتوی کلفت
bondwoman کلفت زرخرید
thickens کلفت کردن
baryphonia کلفت صدایی
heavyset کلفت زمخت
ruffianly گردن کلفت وحشی
pachyderms جانور پوست کلفت
snubbing کلفت وکوتاه سرزنش
thug قاتل گردن کلفت
pachyderm جانور پوست کلفت
marchioness نوعی گلابی کلفت
marchionesses نوعی گلابی کلفت
snub کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed کلفت وکوتاه سرزنش
snubs کلفت وکوتاه سرزنش
bullied گردن کلفت گوشت
bullies گردن کلفت گوشت
bully گردن کلفت گوشت
bullying گردن کلفت گوشت
lumpy کلفت ناهنجار تودهای
pachyder mata جانوران پوست کلفت
moreen پارچه کلفت پردهای
fly line ریسمان کلفت ماهیگیری
heavyset چهارشانه کلفت وکوتاه
thugs قاتل گردن کلفت
indurate پوست کلفت کردن
lumpier کلفت ناهنجار تودهای
hyperostosis کلفت شدگی استخوان
lumpiest کلفت ناهنجار تودهای
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
boat rod چوب کلفت ماهیگیری با قایق
nappies کلفت و پرزدار خواب دار
nappy کلفت و پرزدار خواب دار
chunk تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunks تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
ancillary مستخدم بومی مربوط به کلفت
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
butch مرد یا پسر گردن کلفت
pachydrmatous ادم پوست کلفت و بیرگ
parlormaid کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
beefcake آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
grego جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com