Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
English
Persian
bit
لجام دهنه
bits
لجام دهنه
Other Matches
unrestrained
بی لجام
snaffle
لجام
unbridled
بی لجام
lines
لجام
reinless
بی لجام
line
لجام
rubber snaffle bit
لجام لاستیکی
ungovernable
لجام گسیخته
unbridle
لجام گسیخته
rein
ممانعت لجام زدن
run riot
لجام گسیخته بودن
unbridle
لجام گسیخته کردن
rein
لجام افسار کردن
spans
دهنه
spanning
دهنه
spanned
دهنه
span
دهنه
hard mouthed
بد دهنه
harnessing
دهنه
harnessed
دهنه
jet
دهنه
harness
دهنه
jets
دهنه
jetted
دهنه
jetting
دهنه
line
دهنه
lines
دهنه
to draw rein
دهنه را نگاهداشتن
mouthed
دهنه زدن
mouths
دهنه زدن
the open of a street
دهنه خیابان
cabiler
قطر دهنه
mouth
دهنه زدن
fangs
دهنه ی اچار
beaks
دهنه لوله
beak
دهنه لوله
fang
دهنه ی اچار
mouthing
دهنه زدن
head
دهنه ابزار
pull a horse
دهنه اسب را کشیدن
gaps
دهنه جای باز
gap
دهنه جای باز
muzzling
دهان بند دهنه
muzzles
دهان بند دهنه
muzzled
دهان بند دهنه
muzzle
دهان بند دهنه
lug
گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugged
گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
give rein
ازاد گذاشتن دهنه اسب
lugging
گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugs
گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
astragal
چنبره برجسته نزدیک دهنه توپ
He hitched the horse to a tree.
دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
narrowing
بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
intercolumniation
دهنه بین ستونها بر حسب قطر ستون
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
shed
دهنه
[فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
pull
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
eustyle
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
bridges
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com