English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
Schadenfreude لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
Other Matches
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
hedonic لذتی
algedonic لذتی- المی
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
f.drss جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
light come light g میبرد
it is a strain on one's energy خیلی زور میبرد
nepenthes دارویی که غم را از بین میبرد
he leads a miserable life زندگی نحسی بسر میبرد
purse bearer کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
halvers کسی که نیم سهم میبرد
malapropian کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
gainer کسیکه سود میبرد استفاده کننده
hoist line کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
rickshaws کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
outside porter باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
sadism نوعی انحراف جنسی که شخص در اثر ان از ازار دادن لذت میبرد
end روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
rests دیگران
rest دیگران
easy come, easy go <idiom> باد آورده را باد میبرد
aside جدااز دیگران
regard for others ملاحظه دیگران
regard for others رعایت دیگران
regard for others واهمه از دیگران
regrad for others ملاحظه دیگران
asides جدااز دیگران
et al مخفف و دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
mind reader کاشف افکار دیگران
individualizing از دیگران جدا کردن
breach تجاوز به حقوق دیگران
dummies الت دست دیگران
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
mind readers کاشف افکار دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
infringer متخطی به حقوق دیگران
individualises از دیگران جدا کردن
individualising از دیگران جدا کردن
individualize از دیگران جدا کردن
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
individualized از دیگران جدا کردن
individualizes از دیگران جدا کردن
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
spoilsman محل عیش دیگران
spoiler محل عیش دیگران
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
mind reading کشف افکار دیگران
dummy الت دست دیگران
as a warning to others برای عبرت دیگران
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
breached تجاوز به حقوق دیگران
individualised از دیگران جدا کردن
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
breaches تجاوز به حقوق دیگران
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
spoilsport کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
drag کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
to herd with other people با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
His happiness consists in helping others. خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquine داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
noctule یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
totaquina داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
personal شخصی
civil شخصی
civilians شخصی
persona شخصی
personae شخصی
personas شخصی
some one شخصی
one شخصی
ones شخصی
privates شخصی
private شخصی
personable شخصی
civilian شخصی
informal شخصی
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com