English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Please reply as a matter of urgency. لطفا فوری پاسخ دهید.
Other Matches
Please let me know. لطفا"به من اطلاع دهید
Please show me the way out I'll show you ! لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
resolveme this این پرسش را پاسخ دهید
A rapid response would be appreciated. از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
please reply لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
repondez s'il vous plait [RSVP] لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
destinations را قرار می دهید
destination را قرار می دهید
give it a shake انرا تکان دهید
let me know بمن اطلاع دهید
permit me to say اجازه دهید بگویم
have patience with me بمن مهلت دهید
may i see you home? اجازه دهید شمارابخانه
show your ticket to him بلیط خودراباونشان دهید
If not , please let me know. درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
go on سخن خود را ادامه دهید
Might I ask a question? اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
Why don't you answer? چرا جواب نمی دهید؟
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
show him your ticket بلیط خودرا باو نشان دهید
mouse که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouses که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
hard starboard سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
arrow pointer پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
linking طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
urgent فوری
sudden فوری
spontaneous فوری
snap shot فوری
instantaneous <adj.> فوری
intuitive <adj.> فوری
unintermediate <adj.> فوری
spot فوری
immediate <adj.> فوری
urgently فوری
acute <adj.> فوری
spots فوری
instanter فوری
prompt فوری
prompted فوری
posthaste فوری
prompts فوری
hard port فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
patronizingly لطفا
graciously لطفا"
prithee لطفا
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
snapshot عکس فوری
instantaneous photograph عکس فوری
instantaneous reaction واکنش فوری
pistolgraph عکس فوری
inst مخفف فوری
prompt delivery تحویل فوری
prompt deployment گسترش فوری
prompt payment پرداخت فوری
urgent priority تقدم فوری
spot test ازمایش فوری
snap shot عکس فوری
snap shooter عکاس فوری
immediate mission تک فوری هوایی
immediate memory حافظه فوری
speedy trial دادرسی فوری
snapshots عکس فوری
hasty عجولانه فوری
immediate message پیام فوری
cash prompt نقد فوری
cash spot نقد فوری
scrams فوری رفتن
emergency care مراقبتهای فوری
emergency priority تقدم فوری
immediate action عملیات فوری
real time بازده فوری
scram فوری رفتن
immediate خیلی فوری
deigning لطفا پذیرفتن
deigned لطفا پذیرفتن
deign لطفا پذیرفتن
vouchsafing لطفا حاضرشدن
vouchsafes لطفا حاضرشدن
vouchsafe لطفا حاضرشدن
deigns لطفا پذیرفتن
Please stand up ! لطفا" بایستید !
Tickets, please. لطفا بلیت.
With milk, please. لطفا با شیر.
Your passport, please. لطفا گذرنامتان.
vouchsafed لطفا حاضرشدن
immediate mission ماموریت فوری هوایی
payable immediately قابل پرداخت فوری
snap گرفتن عکس فوری
snapped گرفتن عکس فوری
snapping گرفتن عکس فوری
snaps گرفتن عکس فوری
immediate addressing ادرس دهی فوری
immediate action عکس العمل فوری
snap report گزارش فوری یا انی
I need them urgently. من آنها را فوری میخواهم.
snap shot عکس فوری گرفتن
upsurge قیام فوری وناگهانی
snapshoot عکس فوری گرفتن
snapshoot تیر فوری انداختن
the letter is urgent نامه فوری است
ready service اماده به استفاده فوری
red alerts آژیر خطر فوری
pistolgraph دستگاه عکس فوری
red alert آژیر خطر فوری
quick set گرفتن فوری بتن
pleases سرگرم کردن لطفا
please سرگرم کردن لطفا
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
No milk, please. لطفا بدون شیر.
Please make yourself comfortable. لطفا" راحت باشید
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
Please come down(downstairs). لطفا"بفرمایید پایین
I'd like a dessert, please. لطفا دسر میخواهم.
I'd like breakfast, please. لطفا صبحانه میخواهم.
PLease let me know(notiffy me). لطفا" به من خبر بدهید
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
Stand back, please ! لطفا"عقب با یستید
kindly لطفا از روی مرحمت
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
The bill, please. لطفا صورت حساب.
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
tea bag پاکت محتوی چای فوری
tea bags پاکت محتوی چای فوری
exigent محتاج به اقدام یا کمک فوری
spot price قیمت برای فروش فوری
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
Please give me this one . این یکی را لطفا" بدهید
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
Please do not touch! لطفا دست نزن [نزنید] !
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
condescendingly ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
Please turn left now. لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
A pot of tea for 4, please. لطفا یک قوری چایی 4 نفره.
Please let me in on your affairs . لطفا" مرا در کارهایتان واردکنید
I want one of these please. لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
Please pass round the fruit . لطفا" میوه را دور بگردانید
Please get it off ! [Please clean it up !] لطفا این را پاک کنید !
Please keep me posted(informed). لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید )
Please consider my suggestion. لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
Please heat up my food. لطفا" غذایم را داغ کنید
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
Hold the line, please! لطفا گوشی را نگه دارید!
Please don't wake me until 9 o'clock! لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
Can you give me the key, please? لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
A cup of tea with lemon, please. لطفا یک فنجان چای با لیمو ترش.
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
Please open this bag. لطفا این کیف را باز کنید.
Would you wait for me, please? ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
Please partake of this meal . لطفا" از این غذا صرف کنید
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Please help yourself ( with the food ) . لطفا" برای خودتان غذا بکشید
Please listen carfully for the telephone tI'll I come back . لطفا" گوش ات به تلفن با شد تامن برگردم
I'd like a haircut, please. لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
Please check the spear tyre, too. لطفا تایر زاپاس را هم کنترل کنید.
Save this for me, please! لطفا این را برای من نگه دار!
Move along, please! [in a crowd] لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
This company guarantees prompt delivery of goods. این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
emergencies پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
Please put these clocolates aside for me . لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
Could you drive more slowly, please? ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
Please warm up this milk . warm and sincere greetings . لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
Could we have a fork please? ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
Please face me when I'm talking to you. لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
reflex force نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
inquiry processing فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com