English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
landgrave لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
Other Matches
landgravine لقب برخی از شاهزادگان المانی است
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
maharajas لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharajah لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharaja لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> همان آش است و همان کاسه .
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same همان چیز همان
jerry المانی
germain ) : المانی
Germanic المانی
hans المانی یاهلندی
germanize المانی کردن
German measles سرخجه المانی
germanization المانی شدن
high dutch زبان المانی
hun مخرب تمدن المانی
alemannic لهجهء مخصوص المانی
land grave کنت قدیم المانی
teutonize به المانی ترجمه کردن
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
gotha یکجورهواپیمای بزرگ المانی
germanize المانی ماب کردن
germanity صفات ویژه المانی
panzer لشگر زرهی المانی
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
fokker یکجورهواپیمای جنگی المانی
junker اصیل زاده المانی
pfennig مسکوک مسی المانی
schnauzer سگ " تری یر "المانی نژاد
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
junker جوان نجیب زاده المانی
germanism اصطلاحات ویژه زبان المانی
doberman pinscher سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
Gothic حروف سیاه قلم المانی
kummel نوشابه المانی زیره دار
hegelianism مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
lansquenet سربازپیاده مزدورو المانی در سده هفدهم
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
thaler یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
pfenin سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
Marxism روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
jack johnson د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
minnesinger شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
mauser یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
cretain برخی
some برخی
several برخی از
certain برخی
scundine quid از برخی جهات
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
attribute در برخی سیستم عامل ها
On certain considerations . طبق برخی ملاحظات
attributing در برخی سیستم عامل ها
attributes در برخی سیستم عامل ها
source خصوصیت برخی bridge ها که
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
glue sniffing بو کردن برخی از انواع چسب
ARQ قابل استفاده در برخی مودم ها
O.K. در برخی سیستم ها به کار می رود
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
podesta رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
Some friends who shall be nameless. برخی از دوستان که اسمشان رانمی برم
ghosts نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
Brits نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
Brit نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
ghost نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
ergotism مرض قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله مباحثه منطقی
prints فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
histories خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
print فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
printed فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
G-strings پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
G-string پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
history خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
semicolon که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
idem همان
this same همان
thingummy همان
identical همان
selfsame همان
very همان
same همان
identic همان
s 00 bus یک وسیله استاندارد اتصال میان برخی ریزکامپیوترها وتجهیزات جانبی
Some parent spoil their children . برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
borrows عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
kinnikinnic برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
borrowed عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrow عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
knight marshal کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
numeric حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
lanugo کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
alpha privative الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
page of bonour لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
dowsing rod چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
squat وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
equally <adv.> همان مقدار
s.c همان دعوی
self same همان خود
self-same همان خود
one یکی از همان
s.c همان پرونده
i went that instant در همان ان رفتم
equally <adv.> به همان طریق
instatu quo در همان حال
at the very beginning از همان اولش
accordingly از همان قرار
it is the same thing همان است
very همان همین
of that ilk اهل همان جا
of that ilk دارای همان جا
ones یکی از همان
nothing short of عینا همان
for that matter <idiom> به همان علت
same همان جور
that once همان یک بار
just as well <adv.> همان مقدار
same همان کار
just as well <adv.> به همان طریق
selfsame درست همان
i went on the instant در همان ان رفتم
therabout در همان نزدیکی
the reinbefore همان سندیاقرارداد
of the same kind از همان نوع
ashkenazim عنوان یهودیان المانی که در مقابل سفارادی که به یهودیان اسپانیا وپرتقال اطلاق میشود
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
IFF استاندارد نحوه ذخیره سازی داده در Amiga در برخی سیستمهای گرافیکی
propylite یکجور خاره اتش فشانی که در برخی کانهای سیم خیزیافت میشود
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
colon علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
gremial پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
colons علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
degradation اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
ones عین همان یکی
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
idem همان نویسنده در همانجا
even دارای همان تاریخ
In the ( same ) usual place. در همان جای همیشگه
we are in the same way ما هم همان حال را داریم
one عین همان یکی
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
He would never retract . هر چه بگوید همان است
It comes to the same thing . باز هم همان ؟ یشود
it is much the same تقریبا همان است
of even date دارای همان تاریخ
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
look ahead عمل برخی CPUها برای بازیابی دستورات و بررسی آنها پیش از اجرا
preferentialism اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
dollar sign که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com