Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
atrip
لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
Other Matches
aweigh
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
break ground
لنگر از زمین کنده شد
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
anchor's aweight
لنگر از زمین کنده شده
accouter
امادهء جنگ کردن
earthmoving
حرکت زمین
pivot foot
پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
anchor watch
گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
gyrostabilizer
التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد
coffee grinders
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
golf car
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
navigation
هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما
anchor in sight
لنگر بالاست لنگر را دیدم
check point
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
capstan
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
removable
برداشته شدنی
warped surface
سطح تاب برداشته
irremovable
برداشته نشدنی ثابت
chasse
نوعی حرکت با پاها بصورت یک پا روی زمین و یک پای دیگر روی هوا
A big load was taken off my back.
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
the murder is out
پرده از روی کار برداشته شد
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
removability
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
phototype
کلیشهای که از عکس برداشته شده است
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
bound barrel
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
the fish smacks of the tin
ماهی بوی حلبی را برداشته است
irremovability
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
An investigation has already been instigated.
قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
e f t a (european free trade association
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
weight
لنگر
anchors
: لنگر
makefast
لنگر
brake weight
لنگر
anchoring
لنگر
anchoring
: لنگر
stockless anchor
لنگر
anchor
لنگر
prickly a
لنگر
anchor
: لنگر
moment
لنگر
moments
لنگر
swinge
لنگر
anchors
لنگر
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
tiers
زنجیر لنگر
anchors
لنگر انداختن
anchors
لنگر کشتی .
anchors
لنگر بلوک
riding anchor
لنگر نگهدارنده
stock
میله لنگر
stocked
میله لنگر
restraining moment
لنگر گیرداری
sash cord
طناب لنگر
sash cords
طناب لنگر
swivel piece
مدور لنگر
anchors
: لنگر انداختن
jews harp
حلقه لنگر
tier
زنجیر لنگر
ice anchor
لنگر یخی
overturning moment
لنگر واژگونی
kedge anchor
لنگر پاشنه
anchoring
لنگر بلوک
chain cable
زنجیر لنگر
anchor cable
طناب لنگر
anchor cable
کابل لنگر
anchor buoy
بویه لنگر
cat
اویختن لنگر
anchor bolt
پیچ لنگر
anchor ball
گوی لنگر
anchor at short stay
لنگر بلند
anchor
لنگر بلوک
anchor
: لنگر انداختن
anchor in sight
لنگر رویت شد
anchor line cable
کابل لنگر
anchor dues
هزینههای لنگر
anchor shackle
بخوی لنگر
anchor detail
تیم لنگر
anchor strop
بند لنگر
anchor
لنگر انداختن
anchor detail
بیگاری لنگر
anchor work
کار با لنگر
recoilless
بدون لنگر
anchoring
لنگر انداختن
weigh anchor
لنگر کشیدن
riding lights
چراغ لنگر
grappling
لنگر گاه
anchor
لنگر کشتی .
patent anchor
نوعی لنگر
patent anchor
لنگر بی بازو
anchor watch
نگهبان لنگر
windlasses
وینچ لنگر
windlass
وینچ لنگر
turning moment
لنگر واژگونی
drogue
لنگر چتری
additional moment
لنگر مکمل
anchoring
لنگر کشتی .
anchoring
: لنگر انداختن
windlass
دوار لنگر
windlasses
دوار لنگر
anchor light
چراغ لنگر
riding anchor
لنگر اولی
grappling iron
لنگر قایق
bower anchor
لنگر سینه
maximum moment
لنگر بیشینه
underfoot
لنگر زیر پا
wharves
لنگر انداختن
grappling iron
لنگر چهارشاخه
fly wheel
چرخ لنگر
flukes
قلاب لنگر
shank
بازوی لنگر
mooring buoy
بویه لنگر
boat anchor
لنگر قایق
statical moment
لنگر ایستایی
resisting moment
لنگر مقاوم
moment of resistence
لنگر مقاوم
moment of inertia
لنگر جبر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com