Dictiornary-Farsi | لنگر جواب دادن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (17 milliseconds)

English	Persian
have her cable	لنگر جواب دادن


Other Matches

send away	جواب دادن
recitative	جواب دادن
responded	جواب دادن
respond	جواب دادن
responds	جواب دادن
to make a response	جواب دادن
rebut	جواب متقابل دادن
to accommodate	[به نیازی] جواب دادن
retort	جواب متقابل دادن
to meet	[به نیازی] جواب دادن
to comply [with]	[به نیازی] جواب دادن
retorts	جواب متقابل دادن
to return a greeting	جواب سلام دادن
rebuts	جواب متقابل دادن
answered	جواب احتیاج را دادن
answer	جواب احتیاج را دادن
talk back <idiom>	بی ادبانه جواب دادن
rebutting	جواب متقابل دادن
answers	جواب احتیاج را دادن
answering	جواب احتیاج را دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
answered	جواب دادن از عهده برامدن
bite the hand that feeds you <idiom>	جواب خوبی را با بدی دادن
answers	جواب دادن از عهده برامدن
reply	پاسخ دادن جواب کتبی
replying	پاسخ دادن جواب کتبی
answering	جواب دادن از عهده برامدن
answer	جواب دادن از عهده برامدن
replied	پاسخ دادن جواب کتبی
meet some one's objections	به ایرادات کسی جواب دادن
replies	پاسخ دادن جواب کتبی
counter	جواب دادن معامله بمثل کردن با
To answer back.	جواب دادن ( یکی بدو کردن )
countered	جواب دادن معامله بمثل کردن با
countering	جواب دادن معامله بمثل کردن با
rouse out	بالا دادن زنجیر لنگر
aweigh	تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
anchor watch	گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
anchor in sight	لنگر بالاست لنگر را دیدم
capstan	میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
irresponsive	جواب ندهنده بی جواب
comebacks	جواب
reply	جواب
irreprovable	بی جواب
recalcitrance	جواب رد
replying	جواب
counterplea	جواب رد
replies	جواب
comeback	جواب
antiphony	جواب
replied	جواب
repost	جواب
recalcitrancy	جواب رد
in reply to	در جواب
whyŠthere is the answer	در سر جواب
ripostes	جواب
rejoinders	جواب
riposting	جواب
riposted	جواب
response	جواب
resolvent	جواب
riposte	جواب
responses	جواب
rejoinder	جواب
favourable	جواب مساعد
undertaker	جواب گو مسئول
question answer	سئوال- جواب
undertakers	جواب گو مسئول
an abrupt answer	جواب تند
auto answer	خود جواب
reply paid /RP/ [reply prepaid]	جواب قبول
A straightforward answer.	جواب سر راست
nope	جواب منفی
A correct answer.	جواب صحیح
The wrong answer.	جواب غلط
undertaking	جواب گو مسئول
irrefragably	بطور بی جواب
unanswerable	جواب ناپذیر
interlocutor	جواب دهنده
interlocutors	جواب دهنده
answerable	جواب دار
have it <idiom>	به جواب رسیدن
answers	: جواب پاسخ
answer	: جواب پاسخ
answered	: جواب پاسخ
response position	مکان جواب
answer mode	حالت جواب
snip snap	جواب زیرکانه
answering	: جواب پاسخ
brusque	پیش جواب
reply paid	جواب قبول
voice response	جواب صوتی
answer pennant	پرچم جواب
toss off <idiom>	حاضر جواب
to give the mitten	جواب کردن
responsory	جواب جماعت
counter memorial	جواب یادداشت
A crushing reply(retort).	جواب دندان شکن
He answered nothing.	اصلا جواب نداد
counterclaim	جواب به ادعای شاکی
counterbid	جواب خریداربه فروشنده
sockdolager	اتمام حجت جواب
sockdologer	اتمام حجت جواب
replying	جواب شفاهی دفاعیه
corespondent	مسئول جواب گویی
replies	جواب شفاهی دفاعیه
flea in one's ear <idiom>	جواب دندان شکن
retort	جواب متقابل تلافی
reply	جواب شفاهی دفاعیه
repartee	جواب شوخی امیز
out in left field <idiom>	از جواب صحیح دورشدن
replied	جواب شفاهی دفاعیه
To dismiss(sack,discharge)someone.	کسی را جواب کردن
sally	جواب سریع و زیرکانه
telephone responder	جواب دهنده تلفن
Touché!	خوب جواب دادی!
unique solution	جواب منحصر بفرد
sallies	جواب سریع و زیرکانه
unansweable	بی جواب تکذیب ناپذیر
In response (reply) to your letter.	در جواب نامه تان
retorts	جواب متقابل تلافی
He was pressed for pressed for ad answer .	به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
antiphony	انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
refutative	تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory	تکذیب کننده متضمن جواب رد
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن
improvisator	بدیهه ساز حاضر جواب
audio response device	دستگاه جواب دهنده سمعی
Please answer the telephone.	لطفا" جواب تلفن را بدهید
Why don't you answer?	چرا جواب نمی دهید؟
Answer me this question.	جواب این سؤالم را بده
A logical remark has no answer. <proverb>	یرف یساب جواب ندارد .
To take the salute.	جواب سلام ( نظامی ) رادادن
He didnt return (acknowledge) my greetings.	جواب سلام مرا نداد
anchoring	: لنگر
anchor	لنگر
makefast	لنگر
swinge	لنگر
stockless anchor	لنگر
anchoring	لنگر
anchors	: لنگر
brake weight	لنگر
moments	لنگر
moment	لنگر
prickly a	لنگر
weight	لنگر
anchor	: لنگر
anchors	لنگر
the answer is right under your nose <idiom>	جواب مثل روز روشن است
responsor	دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
We wI'll be notified(informed)of the results today.	امروز جواب کار معلوم می شود
replication	جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
responsive	دارای عکس العمل سریع جواب گو
A sharp note(reply).	نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
sea anchor	لنگر دریا
boat anchor	لنگر قایق
sea anchor	لنگر چتری
anchors	لنگر انداختن
statical moment	لنگر ایستایی
anchors	لنگر بلوک
shank	بازوی لنگر
windlasses	دوار لنگر
shank	ساق لنگر
windlasses	وینچ لنگر
cats	اویختن لنگر
bower anchor	لنگر سینه
cat	اویختن لنگر
anchor work	کار با لنگر
flukes	ناخن لنگر
sea anchor	لنگر کشتی
swivel piece	مدور لنگر
patent anchor	نوعی لنگر
torque	لنگر پیچشی
moor	لنگر انداختن
cable party	گروه لنگر
stocked	میله لنگر
moored	لنگر انداختن
stock	میله لنگر
riding anchor	لنگر اولی
grappling irons	لنگر چهارشاخه
grappling irons	لنگر قایق
moors	لنگر انداختن
grappling iron	لنگر چهارشاخه
aweigh	لنگر بالاست
riding anchor	لنگر نگهدارنده
grappling iron	لنگر قایق
cable officer	افسر لنگر
patent anchor	لنگر بی بازو
recoilless	بدون لنگر
overturning moment	لنگر واژگونی
stream anchor	لنگر ضد جریان اب
c.q.r. anchor	لنگر خمیده
tiers	زنجیر لنگر
tier	زنجیر لنگر
bill board	تخته لنگر
bending moment	لنگر خمشی
chain cable	زنجیر لنگر
anchored	لنگر انداخته
statical moment	لنگر سطحی
restraining moment	لنگر گیرداری