Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
motorcar accessories
لوازم اضافی اتومبیل
Other Matches
accessory
لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory objects
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
droppers
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharge
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock-cars
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
windscreens
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
accessories
لوازم
serviced
لوازم
service
لوازم
fitments
لوازم
fitment
لوازم
equipments
لوازم
estovers
لوازم
tackle
لوازم
tackled
لوازم
tackles
لوازم
tackling
لوازم
equipment
لوازم
fitting
لوازم
fixing
لوازم
needments
لوازم
fixings
لوازم
apparatus
لوازم
fittings
لوازم
furnishings
لوازم
dixings
لوازم
fittings
لوازم ثابت
sanitary ware
لوازم بهداشتی
bedding
لوازم تختواب
gear
اسباب لوازم
geared
اسباب لوازم
utensil
لوازم اشپزخانه
utensils
لوازم اشپزخانه
kitchen stuff
لوازم اشپزخانه
travelling outfit
لوازم سفر
fittings
لوازم قایق
gears
اسباب لوازم
stationery
لوازم التحریر
paraphernalia
اسباب لوازم
photography
لوازم عکاسی
fire-irons
لوازم بخاری
kits
بسته لوازم
outfit
لوازم فنی
firing accessories
لوازم احتراق
hairstyling accessories
لوازم آرایشمو
photographic accessories
لوازم عکاسی
plumbing tools
لوازم لولهکشیخانه
throwing apparatus
لوازم پرتاب
Home appliances
لوازم خانگی
tool tether
لوازم مورداحتیاج
illuminating fixture
لوازم روشنایی
accessory
لوازم کمکی
accessory
لوازم فرعی
maintenance materials
لوازم تعمیرات
accessory
لوازم یدکی
outfits
لوازم فنی
camping equipment
لوازم مخصوصاردو
rig
لوازم لباس
kit
بسته لوازم
personal effects
لوازم شخصی
tackle
لوازم کار
tackled
لوازم کار
tackles
لوازم کار
tackling
لوازم کار
accessories
لوازم یدکی
rigged
لوازم لباس
rigs
لوازم لباس
stationer
فروشنده لوازم التحریر
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
upholstery
اثاثه یا لوازم داخلی
accessory box
جعبه لوازم یدکی
outfitters
فروشنده لوازم شکار
tableware
لوازم میز یا سفره
table ware
لوازم میز یا سفره
outfitter
فروشنده لوازم شکار
stationers
فروشنده لوازم التحریر
bathing things
لوازم شنا
[حمام]
drawing materials
لوازم نقشه کشی
swimming things
لوازم شنا
[حمام]
drilling fixture
لوازم مته کاری
muniment
وسیله دفاع لوازم
equipage
اسباب و لوازم جنگی
spare parts list
فهرست لوازم یدکی
duffle bag
کیسه لوازم شخصی
bathing clothes
لوازم شنا
[حمام]
dressing case
جعبه لوازم ارایش
spares stock
موجودی لوازم یدکی
desk accessory
لوازم رومیزی یا روزمره
fire irons
لوازم پای بخاری
fixture
لوازم نصب کردنی
bathing gear
لوازم شنا
[حمام]
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
duffle
لوازم واثاثه قابل حمل
fixtures
لوازم برقی و لوله کشی
toiletry
لوازم ارایش اسباب توالت
duffel
لوازم واثاثه قابل حمل
dinner set
لوازم و فرف شام یا ناهار
pantries
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
manifest destiny
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
mountings
لوازم نصب شده روی وسیله
pantry
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade
لوازم وابزار کار فوت وفن
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tote road
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bedclothes
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
I expended all my capital on equipment.
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
overflows
اضافی
overflowed
اضافی
excess
اضافی
plus
اضافی
excesses
اضافی
accesses
اضافی
supplementary
اضافی
relative
اضافی
floating
اضافی
extensions
اضافی
paragogic
اضافی
extension
اضافی
overtime
اضافی
de trop
اضافی
access
اضافی
accessed
اضافی
unduly
اضافی
redundant
اضافی
accessing
اضافی
overflow
اضافی
additional
اضافی
surplus
اضافی
surpluses
اضافی
supplemantary
اضافی
surplusage
اضافی
accessional
اضافی
supernumerary
اضافی
dropping
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
extra time
وقت اضافی
adduct
ترکیب اضافی
additional score
نمره اضافی
additional outlet
آبگیر اضافی
additional charges
خرجهای اضافی
additional charges
اتهامات اضافی
overloaded
بار اضافی
overload
بار اضافی
surplus stock
موجودی اضافی
shootoff
مسابقه اضافی
extra premium
پاداش اضافی
excess reserves
ذخائر اضافی
extra period
وقت اضافی
surplus production
تولید اضافی
surplus material
ماده اضافی
addition record
رکورد اضافی
overvoltage
ولتاژ اضافی
overpayment
پرداخت اضافی
spill water
ابهای اضافی
boostes pump
پمپ اضافی
climbing lane
خط اضافی در سر بالایی
sunk cost
هزینههای اضافی
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
an a.chapter
یک باب اضافی
adscript
یادداشت اضافی
slip sheet
صفحه اضافی
days of grace
مهلت اضافی
overestimation
براورد اضافی
intercalary
اضافی افزوده
overhand knot
گره اضافی
auxiliary work
کارهای اضافی
overhead costs
هزینههای اضافی
aditional service
سرویس اضافی
overirrigation
ابیاری اضافی
incremental cost
هزینه اضافی
flab
گوشت اضافی
overloads
بار اضافی
excess profit
سود اضافی
furthers
اضافی زائد
excess price
قیمت اضافی
sudden-death
وقت اضافی
excess pressure
فشار اضافی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com