English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
fittings لوازم قایق
Other Matches
accessory لوازم یدکی لوازم اضافی
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
serviced لوازم
accessories لوازم
service لوازم
furnishings لوازم
equipments لوازم
estovers لوازم
fixing لوازم
fitments لوازم
dixings لوازم
fittings لوازم
tackle لوازم
tackled لوازم
tackles لوازم
needments لوازم
equipment لوازم
fitment لوازم
tackling لوازم
apparatus لوازم
fitting لوازم
fixings لوازم
paraphernalia اسباب لوازم
tool tether لوازم مورداحتیاج
kit بسته لوازم
tackled لوازم کار
utensils لوازم اشپزخانه
gears اسباب لوازم
tackles لوازم کار
fittings لوازم ثابت
fire-irons لوازم بخاری
tackling لوازم کار
throwing apparatus لوازم پرتاب
kits بسته لوازم
stationery لوازم التحریر
travelling outfit لوازم سفر
outfits لوازم فنی
plumbing tools لوازم لولهکشیخانه
sanitary ware لوازم بهداشتی
photography لوازم عکاسی
Home appliances لوازم خانگی
camping equipment لوازم مخصوصاردو
firing accessories لوازم احتراق
hairstyling accessories لوازم آرایشمو
tackle لوازم کار
photographic accessories لوازم عکاسی
utensil لوازم اشپزخانه
bedding لوازم تختواب
rigged لوازم لباس
accessories لوازم یدکی
accessory لوازم یدکی
rig لوازم لباس
geared اسباب لوازم
personal effects لوازم شخصی
kitchen stuff لوازم اشپزخانه
outfit لوازم فنی
maintenance materials لوازم تعمیرات
gear اسباب لوازم
accessory لوازم فرعی
accessory لوازم کمکی
illuminating fixture لوازم روشنایی
rigs لوازم لباس
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
stationers فروشنده لوازم التحریر
stationer فروشنده لوازم التحریر
spares stock موجودی لوازم یدکی
outfitters فروشنده لوازم شکار
outfitter فروشنده لوازم شکار
upholstery اثاثه یا لوازم داخلی
drawing materials لوازم نقشه کشی
dressing case جعبه لوازم ارایش
tableware لوازم میز یا سفره
fire irons لوازم پای بخاری
drilling fixture لوازم مته کاری
motorcar accessories لوازم اضافی اتومبیل
table ware لوازم میز یا سفره
duffle bag کیسه لوازم شخصی
equipage اسباب و لوازم جنگی
desk accessory لوازم رومیزی یا روزمره
muniment وسیله دفاع لوازم
spare parts list فهرست لوازم یدکی
fixture لوازم نصب کردنی
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
accessory box جعبه لوازم یدکی
swimming things لوازم شنا [حمام]
bathing clothes لوازم شنا [حمام]
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing things لوازم شنا [حمام]
sanitate دارای لوازم بهداشتی کردن
duffle لوازم واثاثه قابل حمل
duffel لوازم واثاثه قابل حمل
toiletry لوازم ارایش اسباب توالت
fixtures لوازم برقی و لوله کشی
dinner set لوازم و فرف شام یا ناهار
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
manifest destiny لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantries شربت خانه مخصوص لوازم سفره
mountings لوازم نصب شده روی وسیله
pantry شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade لوازم وابزار کار فوت وفن
bedclothes لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
gas fitter فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
boats قایق
ferry boat قایق
ark قایق
bilge کف قایق
boat قایق
outboard قایق
caique قایق
lighters قایق
boatdeck پل قایق
barges قایق
barged قایق
lighter قایق
boat tail دم قایق
barge قایق
four قایق 4 نفره
motorboats قایق موتوری
aft عقب قایق
ladder پلکان قایق
ferries قایق موتوری
capsizes برگشتن قایق
assault boat قایق هجومی
capsized برگشتن قایق
capsize برگشتن قایق
ferry قایق موتوری
ladders پلکان قایق
ferrying قایق موتوری
gripe بند قایق
fore جلوی قایق
galley اشپزخانه قایق
lighters قایق بارکش
boat hook چنگک قایق
sailboat قایق بادبانی
schooners قایق دو دگلی
schooner قایق دو دگلی
foldboat قایق تاشو
boat hook هوک قایق
boat skids گهواره قایق
boat tail پاشنه قایق
sailboat قایق بادی
lighters قایق باری
motorboat قایق موتوری
aboard روی قایق
gripe تسمه قایق
fisherman's anchor لنگر قایق
boat pool حوضچه قایق
sailboats قایق بادی
sailboats قایق بادبانی
ferried قایق موتوری
lighter قایق بارکش
davit جرثقیل قایق
double banked boat قایق دو پارو زن
boat call مخابره با قایق
boat boom بوم قایق
boat-hooks چنگک قایق
chief of boat سکانی قایق
boat painter طناب قایق
centerboarder قایق تیردار
sailing boat قایق بادبانی
chief of boat فرمانده قایق
coble قایق پارویی
capsizing برگشتن قایق
davit قایق بالابر
safety boat قایق نجات
life float قایق نجات
boat hails شناسایی قایق
boat gang نگهبان قایق
yachting قایق رانی
crash boat قایق نجات
coxswain سکان قایق
sailing boats قایق بادبانی
center board ته قایق بادبانی
dinghies قایق تفریحی
sterner عقب قایق
sternest عقب قایق
sterns عقب قایق
boat your oars پارو به قایق
boat work قایق بری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com