Dictiornary-Farsi | لولای ثابت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fixed pivot	لولای ثابت


Other Matches

piano hinge	لولای قدی
inside hinge	لولای داخلی
wire hinge	لولای سیمی
knuckle joint	لولای مفصلی
joint hinge	لولای قدی
camera nadir	خط لولای دوربین
turning points	نقطه لولای چرخش
swivelled	لولای پاشنه گرد
butt	لبه لولای فرنگی
butted	لبه لولای فرنگی
butts	لبه لولای فرنگی
swivel	لولای پاشنه گرد
knuckle joint	لولای بند دار
turning point	نقطه لولای چرخش
swivels	لولای پاشنه گرد
pintle center	مرکز لولای جنگ افزار
the door swung open	در روی لولای خودچرخیده است
orbit point	نقطه لولای چرخش هواپیمادر هوا
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
hinge	لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
hinges	لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
creaking	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaked	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
blade flapping	حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
creaks	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creak	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
moving pivot	نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
photo nadir	مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
resolute	ثابت
solid	ثابت
standstill	ثابت
rugged	ثابت
permanent	ثابت
inalterable	ثابت
sustain	ثابت
incommutable	ثابت
static	ثابت
solids	ثابت
fiducial	ثابت
loyal	ثابت
immovable	ثابت
constant	ثابت
sustained	ثابت
leger or ledger	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
fixing	ثابت
steadier	ثابت تر
disputeless	ثابت
constants	ثابت
established	ثابت
invariable	ثابت
specific	ثابت
specifics	ثابت
fixed	ثابت
patting	ثابت
firmer	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
stable	ثابت
stables	ثابت
settled	ثابت
patted	ثابت
pats	ثابت
pat	ثابت
steadies	ثابت
steadiest	ثابت
steady	ثابت
steadying	ثابت
sustains	ثابت
changeless	ثابت
pegged	ثابت
firm	ثابت
steadied	ثابت
thetic	ثابت
stationary	ثابت
thetical	ثابت
hard and fast	ثابت
indelible	ثابت
fix	ثابت
equable	ثابت
truest	ثابت
truer	ثابت
firms	ثابت
true	ثابت
fixes	ثابت
firmest	ثابت
unshaken	ثابت
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
fixed format	قابل ثابت
fixed budget	بودجه ثابت
fixed field	میدان ثابت
fixed income	درامد ثابت
fixed head	با نوک ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed resources	منابع ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed price	قیمت ثابت
fixed point	با ممیز ثابت
fixed point	ممیز ثابت
fixed property	سرمایه ثابت
fixed light	چراغ ثابت
fixed radix	با مبنای ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
fixed length	با درازای ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
fixed inputs	منابع ثابت
fixed round	فشنگ ثابت
fixed inputs	نهادههای ثابت
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed disk	دیسک ثابت
fixed echo	اکوی ثابت
fixed point	نقطه ثابت
an inflexible resolution	عزم ثابت
constant current	شدت ثابت
constant error	خطای ثابت
constant factors	عوامل ثابت
constant luminance	روشنایی ثابت
constant of motion	ثابت حرکت
constant power	توان ثابت
constant pressure	فشار ثابت
constant return	بازده ثابت
constant cost	قیمت ثابت
constant capital	سرمایه ثابت
attenuation constant	ثابت تضعیف
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
capital asset	سرمایه ثابت
capital goods	دارایی ثابت
carbon fixed	کربن ثابت
carbon fixed	ذغال ثابت
clinch knot	گره ثابت
conservative flux	شاره ثابت
constant speed	سرعت ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
constatnt	مقدار ثابت
equilibrium constant	ثابت تعادل
field constant	ثابت میدان
figurative constant	ثابت تلویحی
firm offer	پیشنهاد ثابت
fixed ammunition	مهمات ثابت
fixed area	ناحیه ثابت
fixed asset	دارائی ثابت
fixed assets	دارائیهای ثابت
electric constant	ثابت الکتریکی
dissociation constant	ثابت تفکیک
costant load	بار ثابت
curie constant	ثابت کوری
decay constant	ثابت تباهی
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
attenuation factor	ثابت تضعیف
fixed casement	قاب ثابت
disintegration constant	ثابت تلاشی
fixed beam	تیر ثابت
resolvedly	با عزم ثابت
standing derrick	دریک ثابت
standing light	چراغ ثابت
standing part	قسمت ثابت
standing patrol	گشتی ثابت
standing rigging	بکسلهای ثابت
standing rigging	طنابهای ثابت
static transformer	مبدل ثابت
stationary population	جمعیت ثابت
staunch stanch	ثابت قدم
steady current	جریان ثابت
steady state	حالت ثابت
stability constant	ثابت پایداری
sta	ثابت قدم
rhumb line	راه ثابت
rydberg constant	ثابت ریدبرگ
scale down	به نسبت ثابت
screening constant	ثابت پوشش
self centered	ثابت ونامتحرک
self consistent	ثابت قدم
semifixed	نیم ثابت
semifixed	نیمه ثابت
shielding constant	ثابت حفافتی
solar constant	ثابت خورشیدی
stefan's constant	ثابت استفان
surefooted	ثابت قدم
time constant	ثابت زمانی
weiss constant	ثابت وایس
fixed jaw	اهرم ثابت
sitting duck <idiom>	هدف ثابت
dead-light	پنجره ثابت
flanking window	نورگیر ثابت