Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
hinge
لولا چرخش لولایی
hinges
لولا چرخش لولایی
Other Matches
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
fixed pivot
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
hinge joint
مفصل لولایی
hinge coupler
جفتگر لولایی
throw over switch
کلید لولایی
hinge pin
محور لولایی
ginglymus
مفصل لولایی
hinge pin
محور اتصال لولایی
hinge
لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
hinges
لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
ventral
تیغه قائم یا مایل بصورت ثابت یا لولایی در زیر یا عقب هواپیما
grasshopper beam
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
Hinduism
لولا
linkage point
لولا
joint
لولا
pinning
لولا
pinned
لولا
pin
لولا
pivot
لولا
pivoted
لولا
tailed
دم یک لولا
tails
دم یک لولا
hinge
لولا
tail
دم یک لولا
hinges
لولا
pivots
لولا
variable incidence
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
hinges
لولا زدن
articulation
مفصل لولا
hinge
لولا زدن
unhinge
از لولا در اوردن
unhinging
از لولا در اوردن
unhinges
از لولا در اوردن
pintle center
نقطه لولا
pintle
میله لولا
butted
لولا فرنگی
band
نوار لولا
garnetiferous
لولا دار
gimmal
مفصل لولا
butts
لولا فرنگی
butt
لولا فرنگی
bands
نوار لولا
split pen
میله لولا
split pin
میله لولا
variable pitch
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
polyptych
تصویر یا پنجره یا در لولا دارتاشو
wobble plate
دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
garnets
حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnet
حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
joint
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
clamshell
کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
pin joint
اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
espangnolette
[پنجره لولا دار با چرخ دنده های کوچک]
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
tabbed flap
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
spins
چرخش
spin
چرخش
rotational
چرخش
rotation
چرخش
wheel
چرخش
wheeling
چرخش
wheels
چرخش
whirls
چرخش
whirling
چرخش
whirled
چرخش
revolution
چرخش
revolutions
چرخش
levorotation
چرخش به چپ
head rolling
سر چرخش
twirl
چرخش
twirled
چرخش
twirling
چرخش
whirl
چرخش
twirls
چرخش
circulations
چرخش
turns
چرخش
wrenches
چرخش
volte-face
چرخش
circulation
چرخش
volte face
چرخش
gyration
چرخش
gyrations
چرخش
wrenched
چرخش
turn
چرخش
wrench
چرخش
trolls
چرخش
troll
چرخش
swirls
چرخش
whirlpool
چرخش اب
whirlpools
چرخش اب
swirling
چرخش
swirled
چرخش
swirl
چرخش
angle of rotation
زاویه چرخش
sidespin
چرخش توپ
body english
چرخش بی اختیار
trepan
چرخش انحراف
specific rotation
چرخش ویژه
upturn
چرخش ببالا
topspin
چرخش توپ
axis of rotation
محور چرخش
rotation
مقدار چرخش یک شی
rolls
چرخش گردش
williamson turn
چرخش ویلیامسون
twist
چرخش بدن
vertical scrolling
چرخش عمودی
twisting
چرخش بدن
twists
چرخش بدن
varimax rotation
چرخش واریماکس
stuffed
چرخش توپ
stuffs
چرخش توپ
wrest
چرخش پیچش
stuff
چرخش توپ
upright spin
چرخش ایستاده
rotation
چرخش دوران
turn table
میز چرخش
rolled
چرخش گردش
sidespin
چرخش انحرافی
sidespin
چرخش بیک سو
free rotation
چرخش ازاد
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
orthogonal rotation
چرخش عمودی
speed of rotation
چرخش بر دقیقه
gyoradius
شعاع چرخش
radius of gyration
شعاع چرخش
molecular rotation
چرخش مولکولی
high spin
چرخش زیاد
universal
با چرخش ازاد
improper rotation
چرخش نامتعارف
kick turn
نیم چرخش
optical rotation
چرخش نوری
oblique rotation
چرخش مایل
turning points
نقطه چرخش
fractional turn
چرخش کسری
forward dive
شیرجه رو به اب با چرخش
upward rotation
چرخش رو به بالا
rotational speed
سرعت چرخش
rotational post
شغل در چرخش
compass swing
چرخش خط محوری
concentricity
دقت چرخش
conrotatory motion
چرخش همسو
rotatable
چرخش پذیر
radius of giration
شعاع چرخش
quartimax rotation
چرخش کوارتیماکس
proper rotation
چرخش متعارف
cyclostat
دستگاه چرخش
pivot ship
ناو چرخش
disrotatory motion
چرخش ناهمسو
pivot point
مرکز چرخش
turning point
نقطه چرخش
magnetic ritation
چرخش مغناطیسی
chases
پایه چرخش
revolutions per minute
چرخش بر دقیقه
revs per minute
چرخش بر دقیقه
rpm
چرخش بر دقیقه
rev
چرخش بر دقیقه
spins
چرخش به سرعت
tumbled
چرخش اشفتگی
spin
چرخش به سرعت
spin
چرخش توپ
revolution
چرخش دوران
turn-off
محل چرخش
chasing
پایه چرخش
turn off
محل چرخش
chased
پایه چرخش
tumble
چرخش اشفتگی
tumbles
چرخش اشفتگی
revolutions
چرخش دوران
turn-offs
محل چرخش
spins
چرخش توپ
helicopter
چرخش در هوا
helicopters
چرخش در هوا
wrested
چرخش پیچش
wresting
چرخش پیچش
turnabouts
چرخش به یک طرف
rotational speed
چرخش بر دقیقه
number of revolutions
چرخش بر دقیقه
roll
چرخش گردش
turnabout
چرخش به یک طرف
chase
پایه چرخش
wrests
چرخش پیچش
pivoting
قابل چرخش
evolution
چرخش حرکت دورانی
optical rotatory dispersion
پاشندگی چرخش نوری
oblimin rotation
چرخش مایل کمینه
turning points
نقطه لولای چرخش
pivots
چرخش حول یک محور
half circle
چرخش نمیدایره ژیمناست
roll
چرخش توپ والیبال
caracole
نیم چرخش اسب
oblimax rotation
چرخش مایل بیشینه
mutarotation
تغییر چرخش نوری
optical rotatory power
قدرت چرخش نوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com