English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
phototude لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
Other Matches
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
photon تنها یک الکترون تابش شود
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
electron tube لوله الکترون
electron gun لوله پرتاب الکترون
klystron لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
triode شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
it is written that نوشته اندکه
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
tubate دارای شکل لوله
tetrode لوله ترمویونیک دارای چهارالکترود
gas bracket لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
photon فوتون
boresafe fuze ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
respectively بترتیب
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
column major order بترتیب ستونی
chronological بترتیب وقوع
chronological بترتیب تاریخی
first in first out بترتیب ورود
chronologic بترتیب تاریخی
christcross row بترتیب الفبانوشتن
last in first out بترتیب عکس ورود
respective بترتیب مخصوص خود
alphabeticaily بترتیب حروف تهجی
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Act according to the previous procedure. بترتیب گذشته عمل کنید
alphameric sequence ترکیب حروف و اعداد بترتیب توالی
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
pair production تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
k کاتد
cathode کاتد
cathodes کاتد
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
arc cathode کاتد جرقهای
ionic heated cathode کاتد یونی
filamentary cathode کاتد افروزهای
coated cathode کاتد اندوده
anticathode انتی کاتد
arc cathode کاتد قوسی
filament cathode کاتد افروزهای
coaxial cathod کاتد متحدالمرکز
pool cathode کاتد مایع
thermionic cathode کاتد گرم
emission efficiency بازده کاتد
mercury pool cathode کاتد جیوهای
activation of a cathode تحریک کاتد
sputtering کاتد پرانی
cold cathode کاتد سرد
incandescent cathode کاتد ملتهب
hot cathode کاتد گرم
dispenser cathode کاتد جبران گر
directly heated cathode کاتد افروزهای
cathode sputtering کاتد پرانی
cathode region پهنه کاتد
hot cathode کاتد ملتهب
grid bias resistance مقاومت کاتد
cathode border مرز کاتد
virtual cathode کاتد مجازی
dynode کاتد ثانوی
photo electric cathode کاتد نور- برقی
incandescent cathode discharge تخلیه کاتد ملتهب
crookes dark space فضای تاریک کاتد
oxide cathode کاتد اکسید اندود
b scope صفحه کاتد رادار
heater cathode کاتد با رشته گرمساز
incandescent metallic oxid cathode کاتد اکسید فلزی
cathode dark space فضای تاریک کاتد
hot chathode rectifier یکسوکننده با کاتد گرم
hot cathode tube لامپ با کاتد داغ
cathode glow فضای روشن کاتد
incandescent cathode lamp لامپ کاتد ملتهب
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
oxide coated cathode کاتد اکسید اندود
activated cathode کاتد فعال شده
grid cathode capacity فرفیت بین شبکه و کاتد
gas triode لامپ سه قطبی با کاتد داغ
hot cathode gas triode لامپ سه قطبی با کاتد داغ
indirectly heated cathode کاتد با رشته گرم ساز
cathode heating time مدت گرم سازی کاتد
gas tetrode لامپ چهار قطبی با کاتد داغ
sockets بست لوله دوراهی لوله
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
count off شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
eradiation تابش
glowed تابش
total radiation تابش کل
glitters تابش
glittered تابش
radiation of heat تابش
glow تابش
radiational تابش
lustre تابش
glitter تابش
erythema تابش
glinted تابش
glinting تابش
fulgency تابش
glints تابش
emissions تابش
emission تابش
effulge تابش
effulgence تابش
radiation تابش
coruscation تابش
glint تابش
glows تابش
irradiation تابش
isodose هم تابش
phosphorogenic تابش زا
shine تابش
brilliance تابش
shines تابش
radioactivity تابش
candescent تابش یاگرما
solarization تابش افتاب
cosmic rays تابش کیهانی
irradiation تابش دهی
electromagnetic radiation تابش الکترومغناطیسی
soft radiation تابش نرم
spectrum گستره تابش
irradiance درخشندگی تابش
plane of incidence صفحه تابش
incidence plane صفحه تابش
incidence angle زاویه تابش
exciting radiation تابش برانگیزاننده
wave radiation تابش موج
irradiancy درخشندگی تابش
ultraviolet radiation تابش فرابنفش
angle of incidence زاویه تابش
emissivity تابش نسبی
soaking تابش متعادل
thermal emission تابش حرارتی
thermal radiation تابش حرارتی
angle of reflection زاویه تابش
energy radiation تابش انرژی
background radiation تابش زمینه
bolometri تابش سنجی
black light تابش فرابنفش
visible radiation تابش مرئی
lustreer تابش فروزندگی
annihilation radiation تابش نابودی
anneal پخت تابش
sunshine تابش افتاب
shines فروغ تابش
radiation density تراکم تابش
irradiate تابش دادن
fluorescence تابش ماهتابی
radiometer تابش سنج
radiant intensity شدت تابش
radiation loss گمگشتگی تابش
heat radiation تابش گرما
shine فروغ تابش
radiation intensity شدت تابش
flashes تابش انی
radiation constants ثابتهای تابش
primary cosmic rays تابش کیهانی
cosmic radiation تابش کیهانی
radiation hazard گزند تابش
radiation pattern الگوی تابش
irradiated تابش دادن
radiation laws قوانین تابش
irradiating تابش دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com