Dictiornary-Farsi | لوله ریخته گی گریز از مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز


Other Matches

centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifuges	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
contrifuge	گریز از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
intubate	لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
hoses	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate	بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
breech end	انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
go devil	لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst	ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube	لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
cannons	لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon	لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
jack ring	حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni	رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens	لوله خروجی بیضه لوله منی
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline	با خط لوله لوله کشی کردن
sockets	بست لوله دوراهی لوله
spigot	لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct	لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression	میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets	وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery	برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
collimating sight	دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
founder	ریخته گر
caster	ریخته گر
casting	ریخته گی
hot topping	ریخته گی
brass founder	ریخته گر
besprent	ریخته
metal founder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
moulder	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
cast copper	مس ریخته گی
foundered	ریخته گر
foundering	ریخته گر
founders	ریخته گر
misogynists	زن گریز
aposteophe	گریز
leakage	گریز
misogynist	زن گریز
elusion	گریز
metabasis	گریز
fly-by-night	شب گریز
loop	گریز
chevy	گریز
ineluctable	نا گریز
leakages	گریز
loop hole	گریز
lubricious	گریز پا
escapement	گریز
scuttles	گریز
allusions	گریز
truancy	گریز
evasion	گریز
digression	گریز
side step	گریز
evasions	گریز
flight	گریز
get away	گریز
allusion	گریز
scuttle	گریز
scuttled	گریز
scuttling	گریز
scampers	گریز
scampered	گریز
scamper	گریز
scampering	گریز
desertion	گریز
escapes	گریز
subterfuges	گریز
escaping	گریز
leg bail	گریز
subterfuge	گریز
abscondence	گریز
escaped	گریز
escape	گریز
elopement	گریز
jink	گریز
elopements	گریز
foundries	ریخته گری
molten	ریخته ریختگی
potted	در کوزه ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
casting	قطعه ریخته گی
precast	پیش ریخته
wild and woolly	درهم ریخته
found	ریخته گری
skinning	پوسته ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
cast concrete	بتن ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
skin	پوسته ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
moulding	ریخته گری
skinned	پوسته ریخته گی
founds	ریخته گری
casting	ریخته گری
foundry	ریخته گری
investment castings	ریخته گی بسته
investment foundry	ریخته گی بسته
iron foundry	ریخته گی اهن
chuted concrete	بتن ریخته گی
founding	ریخته گری
group casting	ریخته گری
escapes	گریز فرار
dodged	گریز زدن
dodge	گریز زدن
escaping	گریز فرار
to run off	گریز زدن
dodging	گریز زدن
evaded	گریز از دشمن
evading	گریز از دشمن
velocity of escape	سرعت گریز
fugue reaction	واکنش گریز
apostrophize	گریز زدن
drive	گریز پا به توپ
drives	گریز پا به توپ
dodage	گریز با توپ
dodges	گریز زدن
loopholes	راه گریز
prison breaker	زندان گریز
escaped	گریز فرار
to put by	گریز زدن
to give leg	گریز زدن
escape code	رمز گریز
loophole	راه گریز
flight	عزیمت گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape velocity	سرعت گریز
evasions	گریز زنی
ineludible	گریز ناپذیر
escape charaoter	دخشه گریز
escape character	کاراکتر گریز
escape clause	شرط گریز
escape	گریز فرار
guy	فرار گریز
guys	فرار گریز
unsociable	مردم گریز
eludible	قابل گریز
evasible	گریز زدنی
esc	کاراکتر گریز
evasion	گریز زنی
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
hit and run	جنگ و گریز
inescapable	گریز نا پذیر
glycophyte	نمک گریز
centrifugal	گریز از مرکزی
loss	گریز سقوط
escapists	گریز گرای
corticofugal	قشر گریز
escapist	گریز گرایانه
escapist	گریز گرای
escapists	گریز گرایانه
negative movement reflex	بازتاب گریز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
evades	گریز از دشمن