Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
fuel supply line
لوله سوخت رسانی
Search result with all words
flexible fuel tubing
لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
Other Matches
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
fuel injection
سوخت رسانی
feed pump
پمپ سوخت رسانی
fuel supply pump
پمپ سوخت رسانی
supercharger
دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
informatics
اطلاع رسانی
transduction
ورا رسانی
finalization
انجام رسانی
purveyance
اذوقه رسانی
photoconductivity
نور رسانی
harmfulness
زیان رسانی
finalization
بپایان رسانی
errand
پیغام رسانی
errands
پیغام رسانی
electrification
برق رسانی
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
damage density
چگالی اسیب رسانی
power supply mains
شبکه برق رسانی
power feed cable
کابل برق رسانی
information
استخبار خبر رسانی
gunlock
وسیله اتش رسانی
hydraulician
عالم به علم اب رسانی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
compuserve
شبکه اصلی اطلاع رسانی
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
civil military action
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
asis
Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
sockets
بست لوله دوراهی لوله
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
innervation
عصب رسانی عصب گیری
fuels
سوخت
dissimilation
سوخت
catabolism
سوخت
propellant
سوخت
combustion
سوخت
power fuel
سوخت
gasoline
سوخت
propellants
سوخت
firing
سوخت
fuelling
سوخت
fuelled
سوخت
stoker
سوخت
fuel
سوخت
fueled
سوخت
burner frame
سوخت
choke
دریچه سوخت
fuel storage
انبار سوخت
avgas
سوخت طیاره
aviation fuel
سوخت هواپیما
fuel pump
پمپ سوخت
fuel meter
سوخت سنج
atomizer
سوخت افشان
fuel manifold
چندراهی سوخت
tanker
مخزن سوخت
firemen
سوخت گیر
tankers
مخزن سوخت
fuel
سوخت دادن
fuel tank
مخزن سوخت
chokes
دریچه سوخت
choked
دریچه سوخت
refuel
سوخت گیری
atomizers
سوخت پاش
gas fuel
سوخت گازی
fule pump
تلمبه سوخت
fule pump
پمپ سوخت
fule injection
تزریق سوخت
fuel tap
شیر سوخت
atomizers
سوخت افشان
atomizer
سوخت پاش
stoke
سوخت ریختن در
stoked
سوخت ریختن در
firer
سوخت انداز
thickened fuel
سوخت جامد
bulk petroleum
سوخت مخزنی
feed tank
مخزن سوخت
domestic fuel
سوخت خانگی
chemical fuel
سوخت شیمیایی
metabolisms
سوخت و ساز
metabolisms
سوخت وساز
colloidal propeller
سوخت کلوئیدی
metabolism
سوخت وساز
fire teazer
سوخت انداز
stoker
سوخت انداز
stokes
سوخت ریختن در
stoking
سوخت ریختن در
fuel grade
درجه سوخت
firemen
سوخت انداز
fuel gas
سوخت گازی
fuel filter
صافی سوخت
fuel engineering
مهندسی سوخت
fireman
سوخت گیر
fireman
سوخت انداز
fuel economy
اقتصاد سوخت
fuel consumption
مصرف سوخت
fuel air pump
بوستر سوخت
metabolism
سوخت و ساز
fuelling
سوخت دادن
jetting
سوخت پاش
raw fuel
سوخت خام
The house burned down .
خانه سوخت
fueled
سوخت موتور
feeder
سوخت رسان
feeders
سوخت رسان
fueled
سوخت دادن
tank
ماشین سوخت
oil firing
سوخت روغنی
octane
سوخت ماشینی
motor fule
سوخت موتوری
metabolical
سوخت وسازی
jetted
سوخت پاش
jets
سوخت پاش
rocket fuel
سوخت راکت
fuelled
سوخت موتور
fuelling
سوخت موتور
metabolic
سوخت و سازی
fueling
سوخت گیری
fuels
سوخت دادن
fuelled
سوخت دادن
fossil fuel
سوخت سنگوارهای
fossil fuels
سوخت سنگوارهای
fuels
سوخت موتور
jet
سوخت پاش
solid propellant
سوخت جامد
rocket fuel
سوخت موشک
liquid propellant
سوخت مایع
refuelled
سوخت گیری
burners
سوخت پاش
refueled
سوخت گیری
fuel
سوخت موتور
refueling
سوخت گیری
it excited my pity
دلم سوخت
burner
سوخت پاش
ion burn
یون سوخت
refuelling
سوخت گیری
solid fuel
سوخت جامد
refuels
سوخت گیری
liquid fuel
سوخت مایع
atomisers
سوخت افشان
carburator
سوخت رسان
atomisers
سوخت پاش
bunker adjustment factor
ضریب تعدیل سوخت
bunkering
دخیره سوخت در کشتی
burner nozzle
نازل سوخت پاش
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
refuel
سوخت گیری کردن
Her face was sun-burnt.
صورتش درآفتاب سوخت
refueled
سوخت گیری کردن
refueled
تجدید سوخت کردن
refuel
تجدید سوخت کردن
refueling
سوخت گیری کردن
refuelled
تجدید سوخت کردن
throttled
دستگاه کنترل سوخت
throttles
دستگاه کنترل سوخت
throttling
دستگاه کنترل سوخت
refuels
سوخت گیری کردن
refuels
تجدید سوخت کردن
basal metabolism
سوخت و ساز پایه
refuelling
تجدید سوخت کردن
refueling
تجدید سوخت کردن
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
throttle
دستگاه کنترل سوخت
refuelled
سوخت گیری کردن
breeder rocket
راکت سوخت ساز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com