Dictiornary-Farsi | لوله عبور گاز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
gas port	لوله عبور گاز


Search result with all words

snorkel	دودکش عبور از اب لوله هواکش هواکش
snorkels	دودکش عبور از اب لوله هواکش هواکش
Other Matches

intubate	لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
hoses	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate	بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst	ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil	لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end	انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube	لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons	لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon	لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring	حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni	رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens	لوله خروجی بیضه لوله منی
oviduct	لوله رحمی لوله فالوپ
spigot	لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets	بست لوله دوراهی لوله
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline	با خط لوله لوله کشی کردن
pipeline assets	وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression	میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery	برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
collimating sight	دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
passage of lines	عبور از خط
tolls	حق عبور
transit	عبور
transmittal	عبور
transmittance	عبور
tolling	حق عبور
alpha canis majoris	عبور
crossing	عبور
transmittancy	عبور
toll	حق عبور
cross-Channel	عبور
passage	حق عبور
passages	عبور
rights of way	حق عبور
fording	عبور از اب
right of passage	حق عبور
passages	حق عبور
road haulage	حق عبور
right of way	حق عبور
transmission	عبور
passage	عبور
transmissions	عبور
crossing area	منطقه عبور
electron transition	عبور الکترون
passed	عبور کردن
communication	عبور اطلاعات
pass	کلمه عبور
pass	گذر عبور
pass	عبور کردن
transit bill	پروانه عبور
passwords	اسم عبور
password	اسم عبور
band pass	نوار عبور
cruise	عبور کردن
cruised	عبور کردن
cruises	عبور کردن
conge	اجازه عبور
safe conduct	رخصت عبور
safe conducts	رخصت عبور
pass	اجازه عبور
safe-conducts	رخصت عبور
traject	عبور گذرگاه
counter sign	اسم عبور
cruising	عبور کردن
transit bill	اجازه عبور
trafficability	قابلیت عبور
transduction	انقال عبور
passed	گذر عبور
deep fording	عبور از اب عمیق
ford	محل عبور
toll	عوارض عبور
thoroughfares	راه عبور
tolling	عوارض عبور
tolls	عوارض عبور
transit	راه عبور
transit	عبور کردن
transit time	زمان عبور
transmission grating	شبکه عبور
transmission factor	ضریب عبور
current passage	عبور جریان
passageway	محل عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
passageways	محل عبور
transoceanic	عبور از اقیانوس
traversable	قابل عبور
forded	محل عبور
passed	کلمه عبور
passable	قابل عبور
transit error	خطای عبور
crossing the line	عبور از استوا
passed	اجازه عبور
passes	عبور کردن
passes	گذر عبور
passes	کلمه عبور
passes	اجازه عبور
crossing the line	عبور از خط استوا
transit time	مدت عبور
thoroughfare	راه عبور
fords	محل عبور
transmittance	مقدار عبور
fares	هزینه عبور
traffic	عبور و مرور
trafficked	عبور و مرور
trafficking	عبور و مرور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
fleets	عبور سریع
fleet	عبور سریع
faring	هزینه عبور
traffics	عبور و مرور
practicableness	قابلیت عبور
cross	عبور کردن
overfly	عبور کردن
traversing	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
passavani	سند عبور
traverses	عبور کردن
light passing	عبور نور
traversed	عبور کردن
laissez passer	پروانه عبور
crossest	عبور کردن
traverse	عبور کردن
crosses	عبور کردن
crosser	عبور کردن
tessera	کلمه عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
through traffic	عبور یکسره
wading crossing	عبور از پایاب
passage	اجازه عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
passages	عبور سفر
penstock	مجرای عبور اب
passage	راه عبور
fordable	قابل عبور
fordability	قابلیت عبور
fordless	غیرقابل عبور
passages	اجازه عبور
fare	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
passage	عبور سفر
passages	راه عبور
angle of traverse	زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
traject	از محلی عبور کردن
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
sally port	دروازه عبور از قلعه
slot	مجرای عبور روغن
transcutaneous	عبور کننده از پوست
controlled passing	عبور کنترل شده
passtime	زمان عبور ستون
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
transduction	عبور از ماوراء چیزی
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
transilluminate	عبور نور از یک عضو
cut	عبور کردن گذاشتن
road time	زمان عبور از جاده
go	گذشتن عبور کردن
goes	گذشتن عبور کردن
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
ship influence	تاثیر عبور کشتی
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
practicably	بطور قابل عبور
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
crossing site	محل عبور اجباری
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
trafficability	قابلیت عبور ومرور
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
cuts	عبور کردن گذاشتن
traffic density	تکاشف عبور و مرور
traffic density	شدت عبور و مرور
traffic court	دادگاه عبور و مرور
traffic flow	کشش عبور ومرور
traffic intensity	شدت عبور و مرور
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
electron transit time	زمان عبور الکترون
traffic lane	مسیر عبور و مرور
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
traffic sign	علامت عبور و مرور
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
way	راه عبور گذرگاه
traffic control	کنترل عبور و مرور
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
vapor trail	مسیر عبور بخار
gas port	محفظه عبور گاز
time distance	زمان عبور ستون
wall entrance	عبور از داخل دیوار
traffic density	تراکم عبور و مرور
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
password	اسم شب کلمه عبور