Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
by pass
لوله یدکی جا گذاشتن
Other Matches
intube
در لوله گذاشتن
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
sockets
بست لوله دوراهی لوله
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
extra
یدکی
fail back
یدکی
extras
یدکی
spared
یدکی
spare
یدکی
auxiliaries
یدکی
secondary
یدکی
alternates
یدکی
auxiliary
یدکی
alternated
یدکی
alternate
یدکی
refills
یدکی
refilling
یدکی
refilled
یدکی
refill
یدکی
extra-
یدکی
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
stand by battery
باتری یدکی
spared
اسباب یدکی
spareable
یدکی شدنی
replacement part
قطعه یدکی
accessory equipment
تجهیزات یدکی
supplementary position
موضع یدکی
coarse sight
دوربین یدکی
filler depot
انبار یدکی
reserving
احتیاط یدکی
alternate position
موضع یدکی
auxiliary circuit
مدار یدکی
alternate aerodrome
فرودگاه یدکی
part
قطعه یدکی
accessory
لوازم یدکی
accessory
وسیله یدکی
alternate water terminal
باراندازابی یدکی
spare parts
قطعات یدکی
repair parts
قطعات یدکی
alternate headquarters
قرارگاه یدکی
secondary position
موضع یدکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
spare
اسباب یدکی
accessory equipment
وسایل یدکی
accessories
لوازم یدکی
bingo field
فرودگاه یدکی
parts
قطعات یدکی
reserves
احتیاط یدکی
hack chronometer
کرونومتر یدکی
reserve
احتیاط یدکی
alternate traversing fire
اتش یدکی سمتی
alternate traversing fire
اتش یدکی در سمت
spares stock
موجودی لوازم یدکی
sustainer
سیستم خرج یدکی
auxiliary spark gap
دهانه جرقه یدکی
spare parts list
فهرست لوازم یدکی
common parts
قطعات یدکی عمومی
part
اسباب یدکی اتومبیل
accessory box
جعبه لوازم یدکی
hack chronometer
ساعت شماردقیق یدکی
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
spared
برای یدکی نگاه داشتن
to tow a vehicle
[to a place]
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
jato unit
موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
spare
برای یدکی نگاه داشتن
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
spares
اقلام اضافی وسایل یدکی
alternate escort operating base
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
recovery airfield
فرودگاه مخصوص فروداضطراری هواپیماهافرودگاه یدکی
transponder india
رادار مراقبتی یدکی یا رادارهوانوردی شخصی بین المللی
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
replication
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
running spare
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
angle of traverse
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
supplementary charge
خرج یدکی خرج اضافی
accessory
لوازم یدکی لوازم اضافی
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
duct
لوله اب
downtake
لوله
ductile
لوله شو
valves
لوله
pipe fitter
لوله کش
clipped
لوله
pipe cutter
لوله بر
clippings
لوله
drain pipe
لوله
tube cutter
لوله بر
cannon
لوله
clips
لوله
pipe line
خط لوله
clip
لوله
cannons
لوله
discharge head
سر لوله
tubes
لوله
spouting
لوله
fire hose
لوله اب
blast main
لوله دم
blast pipe
لوله دم
rouleau
لوله
plumbers
لوله کش
nozzle
سر لوله اب
nozzles
سر لوله اب
pipe layer
لوله کش
tube
لوله
sequacious
لوله شو
hickey
لوله خم کن
plumber
لوله کش
bores
لوله
conduits
لوله
hosed
لوله
conduit
لوله
hoses
لوله
hose
لوله
pipeline
خط لوله
hosepipe
لوله
rolls
لوله
noses
سر لوله
roll
لوله
rolled
لوله
bore
لوله
stave
لوله اب
hosing
لوله
valve
لوله
chimney
لوله
chimneys
لوله
pipelines
خط لوله
cylinder
لوله
water pipe
لوله اب
cylinders
لوله
piped
لوله
pipe
لوله
spouts
لوله
spout
لوله
spouted
لوله
tubulation
لوله
nose
سر لوله
teasing
سر به سر گذاشتن
infiltrates
گذاشتن
leaving
گذاشتن
infiltrating
گذاشتن
ti turn in
تو گذاشتن
getting on in years
پا به سن گذاشتن
infiltrate
گذاشتن
leave
گذاشتن
inculcate
پا گذاشتن
take in
تو گذاشتن
putting
گذاشتن
mislaid
جا گذاشتن
loads
گذاشتن
mislay
جا گذاشتن
mislaying
جا گذاشتن
mislays
جا گذاشتن
inculcating
پا گذاشتن
inculcates
پا گذاشتن
load
گذاشتن
inculcated
پا گذاشتن
placing
گذاشتن
To be gettingh on in years.
پا به سن گذاشتن
placements
گذاشتن
to lay it on with a trowel
گذاشتن
question answer
در صف گذاشتن
placement
گذاشتن
to pickle a rod for
گذاشتن
puts
گذاشتن
put
گذاشتن
to run in
تو گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com