English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English Persian
stutter لکنت داشتن
stuttered لکنت داشتن
stutters لکنت داشتن
fribble لکنت داشتن
mant لکنت داشتن
Search result with all words
stumble تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbled تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbles تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbling تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
tongue tie لکنت زبان داشتن
Other Matches
stammeringly با لکنت
stammers لکنت
falteringly با لکنت
stutters لکنت
mant لکنت
stammered لکنت
stuttered لکنت
stutter لکنت
stammer لکنت
stammering لکنت زبان
tongue tie لکنت زبان
stuttering لکنت زبان
mant با لکنت گفتن
stammers لکنت پیدا کردن
stammer لکنت پیدا کردن
falter لکنت زبان پیداکردن
impediment in speech لکنت زبان گره
faltered لکنت زبان پیداکردن
stammered لکنت پیدا کردن
falters لکنت زبان پیداکردن
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
fumbles لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumble لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
doubt شک داشتن
owned داشتن
doubting شک داشتن
to go hot تب داشتن
own داشتن
relieving داشتن
redolence بو داشتن
to hold a meeting داشتن
relieves داشتن
doubts شک داشتن
owning داشتن
want کم داشتن
possess داشتن
possessing داشتن
having داشتن
owns داشتن
to have داشتن
have داشتن
monogyny داشتن یک زن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
lack کم داشتن
to have f. تب داشتن
possesses داشتن
to possess داشتن
bears در بر داشتن
intercommon داشتن
lackvt کم داشتن
relieve داشتن
wanted کم داشتن
to hold داشتن
doubted شک داشتن
to have possession of داشتن
bears داشتن
to be in a f. تب داشتن
to be feverish تب داشتن
bear در بر داشتن
bear داشتن
believe گمان داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
believes گمان داشتن
believed گمان داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
mediately با داشتن وسیله
scoot سرعت داشتن
deserves استحقاق داشتن
scooting سرعت داشتن
scooted سرعت داشتن
contesting اعتراض داشتن بر
contests اعتراض داشتن بر
jutty پیشرفتگی داشتن
scoots سرعت داشتن
able شایستگی داشتن
deserve استحقاق داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
tolerate طاقت داشتن
contradict تناقض داشتن با
contradicted تناقض داشتن با
contradicts تناقض داشتن با
abominate تنفر داشتن
abominated تنفر داشتن
abominates تنفر داشتن
lackvt احتیاج داشتن
abominating تنفر داشتن
hear خبر داشتن
hears خبر داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
varies فرق داشتن
tolerating طاقت داشتن
vary فرق داشتن
contested اعتراض داشتن بر
contest اعتراض داشتن بر
abhor ترس داشتن از
letted باز داشتن
adjudge مقرر داشتن
look after توجه داشتن به
implies دلالت داشتن
to be away on vacation [American] داشتن مرخصی
imply دلالت داشتن
implying دلالت داشتن
liaising بستگی داشتن
occupies مشغول داشتن
reck پروا داشتن
retain نگاه داشتن
reck بیم داشتن
expects چشم داشتن
reck باک داشتن
expecting چشم داشتن
expected چشم داشتن
repugn تناقض داشتن
expect چشم داشتن
keeps نگاه داشتن
retained نگاه داشتن
receive of سهم داشتن از
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
playact رفتارمتظاهر داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
preservatize نگاه داشتن
propend تمایل داشتن
protend بسط داشتن
retains نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
resile انعطاف داشتن
retroact واکنش داشتن
shimmey لرزش داشتن
shimmy تاب داشتن
shimmy لرزش داشتن
to be afraid بیم داشتن
to be in a state of a بیم داشتن
to be in arrear پس افت داشتن
to be in contact تماس داشتن
to be in debt بدهی داشتن
stick up برجستگی داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
schismatize شقاق داشتن
scruple تردید داشتن
scruple وسواس داشتن
refrains نگاه داشتن
to be in rapport تماس داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
see after توجه داشتن به
shilly shally دودلی داشتن
shimmey تاب داشتن
to be in demand طالب داشتن
occupy مشغول داشتن
liaising رابطه داشتن
misdeem سوء فن داشتن
mislike تنفر داشتن از
possessing در تصرف داشتن
differing فرق داشتن
possesses در تصرف داشتن
possess در تصرف داشتن
hankers اشتیاق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com