Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
slur
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
Other Matches
disregarding
نادیده گرفتن
disregarded
نادیده گرفتن
pass off
نادیده گرفتن
disregard
نادیده گرفتن
disregards
نادیده گرفتن
dissembled
نادیده گرفتن
dissemble
نادیده گرفتن
dissembles
نادیده گرفتن
dissembling
نادیده گرفتن
to let something slip
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
چیزی را نادیده گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
چیزی را نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye.
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
skip
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skipped
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skips
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
skip
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
ill fame
بدنامی
discrediting
بدنامی
discredit
بدنامی
infamously
به بدنامی
disrepute
بدنامی
discredited
بدنامی
black eye
بدنامی
black eyes
بدنامی
discredits
بدنامی
odium
بدنامی
infamy
بدنامی
calumnies
بدنامی
calumny
بدنامی
disreputability
بدنامی
blot
لکه بدنامی
branding
لکه بدنامی
blotting
لکه بدنامی
brands
لکه بدنامی
blots
لکه بدنامی
brand
لکه بدنامی
defamation
بدنامی ورسوایی
notoriety
رسوایی بدنامی
blotted
لکه بدنامی
unpopularity
عدم محبوبیت بدنامی
to put a slur on any one
لکه بدنامی بکسی چسباندن
unseen
نادیده
unobserved
نادیده
ignored
نادیده پنداشتن
ignore
نادیده پنداشتن
overslaugh
نادیده گذشتن
ignores
نادیده پنداشتن
to slip off or away
نادیده رفتن
the invisible
خدای نادیده
towink at
نادیده پنداشتن
scotomization
نادیده گیری
to skips over
نادیده گذستن از
ignoring
نادیده پنداشتن
unheeded
بیاهمیت نادیده بیتفاوت
to pass over
نادیده رد شدن ازپهلو
contralateral neglect
نادیده انگاری دگرسو
ignoring
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
overleap
جستن از روی نادیده گذشتن از
ignore
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignored
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
blinks
نادیده گرفته نگاه مختصر
ignores
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
blink
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
نادیده گرفته نگاه مختصر
punch-line
لب مطلب
themes
مطلب
punch line
لب مطلب
subjects
مطلب
punch-lines
لب مطلب
label
مطلب
labelled
مطلب
labels
مطلب
afair
مطلب
labeling
مطلب
thought
سر مطلب
criteria
مطلب
thoughts
سر مطلب
subjecting
مطلب
subjected
مطلب
subject
مطلب
topics
مطلب
topic
مطلب
theme
مطلب
pass by
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
matters
مطلب چیز
root of the matter
اصل مطلب
mattering
مطلب چیز
press releases
مطلب مطبوعاتی
gist
مطلب عمده
enjambment
ادامهء مطلب
label prefix
پیشوند مطلب
clipped speech
حذف مطلب
press release
مطلب مطبوعاتی
mattered
مطلب چیز
matter
مطلب چیز
label alignment
هم ترازی مطلب
issued
صدور مطلب
subject matter
مطلب موضوع
subject
مطلب زیرموضوع
principal
مطلب مهم
precis
چکیده مطلب
issue
صدور مطلب
principals
مطلب مهم
subjected
مطلب زیرموضوع
the salient point
<idiom>
اصل مطلب
subjecting
مطلب زیرموضوع
issues
صدور مطلب
the point
[of the matter]
اصل مطلب
subjects
مطلب زیرموضوع
cliff hanger
مطلب یا داستان جالب
comprehension test
ازمون فهم مطلب
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
cliff-hanger
مطلب یا داستان جالب
lowdown
<idiom>
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
hugger mugger
تنهایی مطلب محرمانه
round about
دور سر گرداندن مطلب
hit the bull's-eye
<idiom>
به اصل مطلب رسیدن
cliff-hangers
مطلب یا داستان جالب
repeating label
برچسب یا مطلب مکرر
The crux of the matter . The quintessence.
جان کلام ( مطلب )
to overleap oneself
از مطلب پرت شدن
that is not the case
مطلب چنین نیست
Lets pass on (proceed) to the main issue.
برویم سر مطلب اصلی
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
under pledge of secrecy
با قول کتمان مطلب
Lets get to the point.
بپردازیم به اصل مطلب
bucket
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
to go into the matter
به این مطلب رسیدگی کردن
overtype mode
حالت تایپ روی مطلب
for brevity's sake
از بهر کوتاه کردن مطلب
item of the agenda
اصل مطلب فهرست برنامه
typeover mode
حالت تایپ روی مطلب
contraposition
قلب مطلب بطریق منفی
the matter itself
[the situation itself ]
[ the thing itself]
این مطلب بخودی خود
the point is
اصل مطلب این است
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
you must have know this
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
circumgyration
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
point of the agenda
اصل مطلب فهرست برنامه
you must know this
شما باید این مطلب را بدانید
the face remains
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
plate proof
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
doodad
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
diction
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
I wI'll not comment on this issue.
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
he rode me off on a side issue
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
attainder
لکهء بدنامی لکهء ننگ
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
remarked
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
end
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
palinode
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
what matters is that ...
اصل مطلب
[چیزی که مهم است]
این است که ...
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
typeover
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
to catch a fly
بل گرفتن
to put a stop to
را گرفتن
retreat
پس گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com